اقتصاد آنلاین – مهسا نجاتی؛ اکثر خانوارها در ایالات متحده و سایر اقتصادهای توسعهیافته، تورم یا سیاستهای پولی را از نزدیک دنبال نمیکنند، و این ویژگی در حال حاضر به طور گسترده تایید شده است (دآکونتو و همکاران 2019). آیا این موضوع بدین معنی است که خانوارها به تورم اهمیت نمیدهند و یا برای تغییرات باورهای مربوط به تورم در آینده واکنشی ندارند؟ این ایده که خانوار باید تصمیمات صرف هزینه خود در طول زمان را هنگامی که انتظار میرود سرعت تغییر قیمتها کاهش یا افزایش یابد، بازتخصیص بدهند، یک مکانیسم اصلی در اکثر مدلهای اقتصاد کلان است. همچنین این یکی از دلایلی است که انتظار میرفت استراتژی جدید بانک فدرال برای هدفگذاری متوسط تورم سیاستهای گذشته را بهبود ببخشد (کویبیون و همکاران 2020). با این حال، اینکه آیا انتظارات تورمی خانوارها بر تصمیمات صرف هزینه آنها تاثیر میگذارد یا خیر، همچنان مورد بحث است. در تحقیقات جدید ارائه شده (کویبیون و همکاران 2020)، شواهد روشنی برای اثبات اینکه انتظارات تورمی واقعا بر تصمیمات صرف هزینه آنها تاثیر میگذارد، ارائه میشود.
خانوارهای ایالات متحده نسبت به تورم و سیاستهای پولی بسیار ناآگاه هستند. به عنوان مثال، نمودار 1 نتایج نظرسنجی از خانوارهای ایالات متحده را نشان میدهد که تعداد کمی از افراد با هدف تورم 2درصدی فدرال رزرو آشنایی دارند. همچنین خانوارها از پویایی تورم اخیر بیاطلاع هستند. به عنوان مثال، در همان نظرسنجی از خانوارها، تقریبا 30درصد گزارش دادند که فکر میکردند تورم در طول دوازده ماه گذشته بیش از 5درصد بوده، که این نرخ از اوایل دهه 1980 به ندرت در ایالات متحده مشاهده شده است.
یک تفسیر طبیعی از نتایج میتواند این باشد که در دورهای از تورم پایین و پایدار، منطقی نیست که خانوارها به تورم کل توجه کرده و آن را در تصمیمات خود دخیل کنند. اما این دیدگاه یک چالش اساسی برای نظریه اقتصاد کلان و سیاستگذاری ارائه میدهد: این کانال تخصیص مجدد بین دورهای در بسیاری از مدلهای مدرن، در قلب پویایی اقتصاد کلان بوده و یک مکانیسم مهم است که باعث موفقیت سیاستهایی مانند هدفگذاری تورم متوسط در تئوری میشود.
نمودار شماره 1، باور خانوارها در خصوص هدف تورمی فدرال رزرو
نکته: این نمودار، پاسخ افراد در خصوص نرخ تورمی که فکر میکردند فدرال رزرو در درازمدت قصد دستیابی به آن را دارد، نشان میدهد. (منبع: کویبیون و همکاران 2020)
برای ارزیابی اینکه آیا انتظارات تورمی خانوارها بر تصمیمگیری آنها مهم است یا خیر، سه عامل به طور مشترک برای پاسخ به این سوال ارائه میشود که یک علیت بیسابقه را نتیجه میدهد. نخست، ما یک سلسله نظرسنجی در مقیاس گسترده از خانوارهای شرکتکننده در دادههای مصرف نیلسن[1] انجام دادیم. این نظرسنجیها به ما اجازه میدهد انتظارات تورمی خانوارها و همچنین گزارشهای خود را از صرف هزینه آنها برای کالاهای بیدوام و بادوام اندازهگیری کنیم. دوم، ما یک آزمایش کنترلی تصادفی را اجرا کردیم و در آن برای مجموعهای از خانوارها که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، اطلاعاتی در خصوص تورم یا سیاست پولی ارائه شد. این کار به منظور ایجاد تنوع بیرونی بزرگ در انتظارات تورمی برخی از شرکتکنندگان نسبت به گروه کنترل شده که از چنین اطلاعاتی برخوردار نیستند، بود. سوم، ما این شواهد نظرسنجی در خصوص باورها و اقدامات را با دادههای حقیقی صرف هزینه که توسط نیلسن بر اساس بررسی خریدهای خانوارها گردآوری شده، جمعبندی کردیم. بنابراین، رویکرد ما یک آزمایش کنترلی تصادفی، یک نظرسنجی در مقیاس گسترده و اطلاعات خارجی در خصوص صرف هزینهها به منظور ارزیابی علت تاثیر انتظارات تورمی خانوار بر صرف هزینه آنها را با هم ترکیب کرده است.
یافته مهم ما این است که انتظارات تورمی بالاتر منجر به افزایش ماهانه صرف هزینه خانوارها در طول شش ماه آینده میشود. این مشاهده با رفتار جایگزینی بین دورهای سازگار است. این تاثیر در افرادی که تحصیلات بالاتری دارند و همچنین افرادی که تحت فشار مالی کمتری هستند، بیشتر است. با این حال، ما همچنین دریافتیم زمانی که افراد انتظارات تورمی خود را افزایش میدهند، تمایل دارند که خرید کالاهای بادوام بزرگتر مانند خودرو، خانه و سایر اقلام بزرگ را طی شش ماه آینده کاهش دهند. این موضوع با شواهد دیگر مطابقت دارد (کویبیون و همکاران 2019، کامدار 2018) که تورم بالاتر اغلب با نتایج اقتصادی بدتری همراه است و میتواند خانوارها را به سوی کاهش خرید اقلام بزرگ سوق دهد. به طور خلاصه، به رغم بیتوجهی فراگیر خانوارهای آمریکایی به تورم و سیاستهای پولی، انتظارات تورمی خانوارها همچنان از نظر آماری و اقتصادی نقش مهمی در تصمیمات صرف هزینه و پسانداز آنها دارد.
به رغم بیتوجهی فراگیر و مستند خانوارها به تورم و سیاستهای پولی در اقتصادهای توسعهیافته، انتظارات تورمی خانوارها برای تصمیمات اقتصادی آنها اهمیت دارد. این نتایج پیامدهای فوری برای سیاستگذاران دارد. از آنجا که بانکداری مرکزی به طور فزایندهای به استراتژیهای ارتباطی به عموم مردم متکی است تا نتایج اقتصادی را در دوره نرخ بهره صفر تحت تاثیر قرار دهد، اینکه آیا تغییر در انتظارات عموم بر انتظارات آنها تاثیر میگذارد یا خیر، به یک سوال اساسی تبدیل شده است (تاکیدا و کیدا 2020). شواهد جدید ما بر اساس ترکیب جدیدی از آزمایش کنترلی تصادفی، یک نظرسنجی در مقیاس گسترده و دادههای صرف هزینه خارجی شرکتکنندگان در نظرسنجی بوده و از نظر آماری و اقتصادی رابطه علت و معلولی بین انتظارات تورمی خانوارها و تصمیمات صرف هزینه آنها را نشان میدهد. استراتژیهای ارتباطی که به طور موثر انتظارات عموم را تغییر میدهد، ابزار بالقوه دیگری را به مجموعه استراتژیهای سیاستی غیر سنتی اضافه میکند.
نویسندگان: اولیویر کویبیون (استادیار دانشگاه آستین)، یوری گورونیچنکو (دانشگاه کالیفرنیا برکلی[2])، مایکل وبر (استادیار فایننس، شیکاگو بوث)
منبع: https://voxeu.org/