كنش نامتقارن تركيه و توازن منطقه‌ای

خبرگزاری میزان سه شنبه 10 فروردین 1400 - 18:08
اگرچه ترکیه شرایط ژئوپلیتیکی منحصر به فردی دارد، اما با محدودیت‌های متنوع و چندجانبه از سوی بازیگران منطقه‌ای و قدرت‌های بزرگ نیز روبه رو شده است. این مسئله نشان می‌دهد که برخی از کشور‌های منطقه‌ای تمایل چندانی به درک شرایط ژئوپلیتیکی ایران ندارند. تفاوت‌های هویتی به موازات تضاد‌های تاریخی و رقابت‌های ژئوپلیتیکی منجر به کاهش وزن منطقه‌ای ایران برای موازنه‌گرایی شده است.

خبرگزاری میزان - جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب همواره پیام‌آور صلح، دوستی و برادری را به تمام کشور‌ها به خصوص کشور‌های منطقه و جهان اسلام مخابره کرده است.

نقش ایران در عراق، سوریه، لبنان، یمن و فلسطین روشن است. در موضوعات دیگر از جمله درگیری میان پاکستان و افغانستان، ارمنستان و آذربایجان در مسئله قره‌باغ، هند و پاکستان و همچنین مسئله بحران قطر و بحرین نیز ایران نقش میانجیگر میان طرفین درگیری را داشته و یا از طریق رایزنی و گفت‌وگو‌های سیاسی در تلاش برای کاهش موثر تنش‌خای طرفین بوده است.

«لنگرگاه ثبات» نام کتابی است که مجموعه‌ای از یادداشت‌ها به قلم برخی کارشناسان را در خود جای داده و منبع مناسبی برای مطالعه است. یادداشت پیش‌رو نگاهی به «كنش نامتقارن تركيه و توازن منطقه‌ای» دارد.

آمریکا و اسرائیل هیچ‌گونه تمایلی برای شکل‌گیری توازن پایدار منطقه‌ای ندارند و به همین دلیل است که تلاش می‌کنند تا از الگوی تجزیه هویتی و ژئوپلیتیکی کشور‌های خاورمیانه استفاده کنند.


این امر همانند آن است که تهدید علیه ایران ماهیت چندجانبه و نامتقارن دارد. از یک سو می‌توان نشانه‌هایی از تهدید ژئوپلیتیکی علیه ایران را در الگوی رفتار آمریکا و قدرت‌های بزرگ دید. آنان هیچ‌گونه تمایلی به قدرت‌سازی ایران ندارند.

از سوی دیگر، کشور‌هایی همانند آمریکا و اسرائیل تلاش می‌کنند تا از سازماندهی پیوند‌های امنیتی ایران با کشور‌های منطقه جلوگیری کنند. برای مقابله با چنین محدودیت‌هایی، ترکیه چاره‌ای جز بهره‌گیری از الگوی کنش نامتقارن در فضای امنیت منطقه‌ای ندارد؛ به عبارت دیگر، ضرورت‌های کنش نامتقارن ایجاب می‌کند که ایران در فضای امنیت منطقه‌ای به قدرت‌سازی ادامه دهد.

مؤلفه اثر بخش در ارتباط با «قدرت نامتقارن» ترکیه در جهت سازماندهی «توازن منطقه‌ای را می‌توان در ارتباط با دیپلماسی دفاعی مورد توجه قرار داد. زیرساخت اصلی دیپلماسی دفاعی را می‌توان اعتمادسازی در قالب قدرت دانست.

از آنجایی که کشور‌های منطقه نیازمند ابهام زدایی هستند؛ بنابراین هرگونه تحرک دیپلماتیک در حوزه‌های دفاعی و امنیتی می‌تواند برای تنش زدایی زمینه‌های لازم را فراهم کند.

عنصر دیگر که می‌تواند در روند توازن منطقه‌ای هوشمند بر اساس الگوی نامتقارن نقش آفرین و تأثیرگذار باشد را می‌توان بر اساس بهره‌گیری از ادبیات سیاسی تعامل گرا در سطح بین‌المللی دانست. شایان توجه اینکه، کشور‌ها از مواضع اعلامی و سیاست عملی متفاوتی بهره می‌گیرند.

ضرورت‌های کنش نامتقارن در سیاست راهبردی ترکیه ایجاب می‌کند که ادبیات سیاست خارجی ترکیه در قالب سیاست اعلامی بازسازی شود. این امر نیازمند تحرک دیپلماتیک و کنش گسترده مجامع علمی، فرهنگی و راهبردی ترکیه است.

در چنین شرایطی، مشارکت ترکیه در بحران سوریه مخاطرات امنیتی قابل توجهی برای این کشور ایجاد کرده است؛ به عبارت دیگر، هرگونه تحرک بین‌المللی بر اساس ادبیات همکاری‌جویانه را می‌توان بخشی از روند قدرت‌سازی در قالب کنش نامتقارن دانست.

توازن منطقه‌ای بدون قدرت و انگیزه کنش همکاری‌جویانه، به دست نخواهد آمد. ترکیه برای تحقق اهداف خود در حوزه امنیت منطقه‌ای فقط در شرایطی به ثبات، امنیت و تعادل منطقه‌ای می‌رسد که زمینه‌های لازم برای توازن منطقه‌ای از راه قدرت و کنش نامتقارن را فراهم سازد.

«دگرگونی‌های مرحله‌ای در سامانه امنیت منطقه‌ای خاورمیانه»
هر نظام منطقه‌ای از چندین زیرسیستم تشکیل می‌شود. توازن قدرت منطقه‌ای در شرایطی ایجاد می‌شود که بتوان بین حوزه‌های مختلف سیستم مرکزی و سیستم‌های فرعی موازنه قدرت به وجود آورد.

در سامانه چرخ‌های، شبکه منطقه‌ای از تعدادی سیستم‌های هدف‌خواه در قالب حلقه‌های متعدد تشکیل شده است. در این سامانه بین آن‌ها هیچ گونه سلسله مراتبی برقرار نیست. هر کدام از عناصر تشکیل دهنده سیستم تابع، کارکردی در شبکه منطقه‌ای دارند که از راه پیوند بین اجزای فرعی در سیستم تابع منطقه‌ای کارکرد کلی شبکه شکل گرفته و هرکدام جایگاه خود را خواهند یافت.

شکل‌گیری توازن منطقه‌ای در شرایطی به دست می‌آید که بین اجزای مختلف نظام بین‌الملل و سیستم تابع منطقه‌ای جلوه‌هایی از هماهنگی وجود داشته باشد؛ بنابراین موازنه، معطوف به شرایطی است که شبکه در قالب پیوند کارکردی به یکدیگر متصل می‌شوند.

در این سامانه نخست تأکید بر ورودی‌ها و خروجی‌های هرکدام از سیستم‌های درون شبکه منطقه‌ای است. خروجی هرکدام تبدیل به ورودی و هدف‌های سیستم بعدی و به همین ترتیب پیوند ادامه می‌یابد. این امر انعکاس تداوم معمای امنیت در سیاست بین‌الملل است.

در رویکرد مبتنی بر معمای امنیت، هر بخش به سایر اجزا پیوند می‌خورد. نتیجه در شرایطی به وجود می‌آید که چندین تعامل ایجاد شود. بر همین اساس هرگونه توازن منطقه‌ای از یک سو بر ضرورت همکاری‌های چندجانبه قرار دارد و از سویی دیگر زیرساخت کنش بازیگران باید بر مبنای جلوه‌هایی از توازن و جهت گیری‌های همکاری‌گرایانه برای رسیدن به هدف مشترک حاصل و تنظیم شود.

زمانی که رابطه سیستمیک بین اجزای مختلف منطقه‌ای و بین‌المللی شکل گرفت، امکان تعامل عناصر مختلف ایجاد شده و بر اساس نوع تعامل بازیگران با یکدیگر، نتایج مختلفی در ارتباط با فضای توازن منطقه‌ای به وجود می‌آید. در حالت نخست در صورت استیلای وضعیت تعارضی بین واحد‌های شبکه یا بلوکی بودن آن، امکان درگیرشدن آن‌ها در بازی استراتژیک موازنه بخشی منطقه‌ای به وجود می‌آید که این مسئله انعکاس وضعیت نبود توازن ناشی از رقابت بازیگران است.

«دگرگونی‌های ساختارمحور در سامانه امنیت منطقه‌ای خاورمیانه»
قدرت‌های بزرگ زمینه‌های مبتنی بر همراهی بازیگران منطقه‌ای با اهداف خود را فراهم می‌کنند. نشانه چنین فرآیندی را می‌توان در ارتباط با روابط آمریکا، ناتو با بازیگرانی همانند اتحادیه عرب، اتحادیه آفریقا و شورای همکاری خلیج فارس علیه لیبی و سوریه دانست. برای رسیدن به این هدف و برقراری موازنه منطقه‌ای باید از طراحی سامانه سلسله مراتبی داخلی بهره ببرند. قدرت‌های بزرگ در روند توازن قطبی شده منطقه‌ای، حداقلی از موازنه هوشمند را به وجود می‌آورند.

ترکیه، یکی از بازیگران مؤثر در محیط امنیت منطقه‌ای خاورمیانه و شرق مدیترانه در شکل‌بندی قدرت موازنه دهنده در محیط منطقه‌ای جایگاه مؤثری دارد. اما از سوی دیگر، یکی از شاخص‌های نوظهور در ژئوپلیتیک خاورمیانه را می‌توان ظهور بازیگران غیردولتی دانست. این مسئله انعکاس هویت در حال ظهور شهروندانی است که در سال‌هایی که جهان غرب در روند اجرای طرح مدرنیته قرار داشت، سرکوب شده و ماهیت حاشیه‌ای پیدا کرده‌اند.

هم اکنون اسلام‌گرایی واقعیت در حال ظهور کشور‌های خاورمیانه است. گروه‌هایی که در روند هویت‌گرایی قرار گرفته‌اند، تلاش می‌کنند تا جلوه‌هایی از مقاومت را همراه سیاست اجرایی خود کنند. در این چارچوب، مجموعه تشکل‌های سلفی تندرو مانند فتح‌الاسلام در لبنان، طالبان در افغانستان، جمعیت علمای اسلام، لشگر جنگوی و جیش طیبه در پاکستان، حزب‌التحریر در ازبکستان، انصارالسنه در عراق، جهاد اسلامی در مصر و جماعت اسلامی در مالزی، تشکل‌های شبکه‌ای و یا همسو با سازمان القاعده هستند.

این گروه‌ها نیز توانسته‌اند تا نشانه‌هایی از مقاومت‌گرایی را در حوزه رفتار سیاسی خود در برخورد با کشور‌های مداخله گر جهان غرب و اسرائیل سازماندهی کنند.

«اهداف و فرآیند موازنه‌گرایی ترکیه در خاورمیانه»
طرح ریزی دفاعی و استراتژیک به وسیله قدرت‌های بزرگ بر اساس ضرورت‌های محیط ژئوپلیتیکی انجام می‌گیرد؛ به عبارت دیگر، هرگونه شکل‌بندی قدرت و امنیت در خاورمیانه را می‌توان تابعی از ضرورت‌ها و نیاز‌های امنیتی قدرت‌های بزرگ، بازیگران متوسط و همچنین کشور‌های منطقه‌ای دانست.

آمریکا پس از فروپاشی اتحاد شوروی و در حالی که خود را پیروز میدان می‌دید، نظم نوین جهانی را اعلام کرد و آن را به معنای حاکم شدن ارزش‌ها و فرهنگ آمریکایی دانست.

شکل‌گیری طرح خاورمیانه بزرگ را می‌توان انعکاس چنین نیازی به وسیله کشور‌ها در سیاست بین‌الملل دانست. زمانی که معادله قدرت در حوزه ساختار بین‌المللی تغییر می‌یابد و یا اینکه جلوه‌هایی از دگرگونی در فضای سیاست منطقه‌ای به وجود می‌آید، در آن شرایط می‌توان به این جمع‌بندی رسید که زمینه‌های ژئوپلیتیکی برای شکل گیری فرآیند‌های جدید امنیتی و استراتژیک فراهم شده است.

طرح خاورمیانه جدید نیز در چنین روندی قابل تفسیر است. مقامات آمریکایی باهدف تحکیم هژمونی و قدرت برتر خود در منطقه و برای دستیابی و تسلط بر مناطق انرژی خیز جهان و همچنین با هدف تأمین امنیت اسرائیل و کمک به گسترش نفوذ اسرائیل در منطقه اقدام به طراحی راهبرد‌های جدیدی کردند که طرح خاورمیانه جدید را می‌توان یکی از آن برنامه‌ها ارزیابی کرد.

تبیین نظری چنین طرحی در راستای ایجاد تغییر در زیرساخت‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور‌های خاورمیانه انجام پذیرفت. در طرح جدید آمریکا، کشور‌های عربی هسته مرکزی و کشور‌های ایران، افغانستان، پاکستان، ترکیه و اسرائیل کشور‌های حاشیه‌ای در ژئوپلیتیک امنیتی خاورمیانه مدنظر هستند.

«موازنه تهدید عربستان و ترکیه در فرآیند امنیتی شدن خاورمیانه»
همکاری‌های راهبردی اردوغان را می‌توان تابعی از ضرورت‌های موازنه تهدید در نظام امنیت منطقه‌ای دانست. بر اساس چنین رویکردی، ائتلاف ترکیه با کشور‌هایی همانند مصر، عربستان و اسرائیل در مقابله با ایران مفهوم پیدا می‌کند. چنین فرآیندی از سال ۲۰۱۱ موج‌های تضاد در روابط ایران و ترکیه را افزایش داد. از سال ۲۰۱۴ به بعد اختلافات ایران و ترکیه به دلیل موج‌های گذار از موازنه‌گرایی سنتی افزایش یافت؛ اما با ادامه پیروزی‌های محور مقاومت در عرصه‌های میدانی مواضع ترکیه تعدیل شد.

اساساً با شروع موج اعتراضات و جنبش مردم عرب، ترکیه تلاش کرد تا خود را برادر بزرگتر آن‌ها جلوه دهد و دید اعراب و افکار عمومی را در این کشور‌ها نسبت به خود مثبت کند تا در پذیرش نقش رهبری این کشور در منطقه مشکلی از سوی اعراب پیش نیاید. این مسئله زمانی اهمیت پیدا می‌کند که تأثیر افکار عمومی روی سیاست خارجی در صورت روی کار آمدن حکومت‌های مردمی در این کشور‌ها مورد توجه قرار گیرد.

ترکیه در طول یک دهه گذشته تلاش کرده است تا رویکرد منطقه‌ای متوازن و سیاست خارجی فعالی را دنبال کند تا به افزایش نقش و تأثیرگذاری منطقه‌ای این کشور منجر شود. ترکیه برخلاف گذشته که توجه خود را بیشتر به غرب معطوف کرده بود، تلاش می‌کندتا با استفاده از موقعیت ژئوپولتیک خود و ارتباط با غرب و کشور‌های خاورمیانه‌ای، نقش ویژه‌ای را در سیاست منطقه داشته باشد.

ترکیه سیاست به صفر رساندن مشکل با همسایگان یا همسایگی خوب را در چند سال گذشته در روابط خود با کشور‌های منطقه دنبال کرده است که این مسئله، سبب بهبود شرایط منطقه‌ای این کشور در خاورمیانه شده است. با این حال با توجه به تحولات جدید جهان عرب و با وجود سیاست فعال ترکیه در این مورد، این تحولات چالش‌هایی را برای سیاست منطقه‌ای این کشور ایجاد کرده است.

یکی از مهم‌ترین تحولات سیاست منطقه‌ای ترکیه در چند سال گذشته، دگرگونی در رویکرد نسبت به رژیم اسرائیل بوده است. ترکیه و اسرائیل در دهه‌های گذشته روابط استراتژیک داشتند، اما حزب عدالت و توسعه منافع خود را در روابط با جهان عرب و ایران بر روابط استراتژیک با اسرائیل ترجیح داد که می‌توان شاهد نوعی فاصله گرفتن ترکیه از اسرائیل بود. گسترش بحران خاورمیانه، بار دیگر سیاست منطقه‌ای ترکیه به عربستان، مصر و اسرائیل را بازتولید کرد. ترکیه تلاش می‌کند تا در بحران منطقه‌ای خاورمیانه نقش موازنه‌گر را ایفا کند. چنین رویکردی با واکنش برخی از رهبران حزب عدالت و توسعه روبه رو شده است.

«نتیجه گیری»
گذار از موازنه‌گرایی منطقه‌ای در سیاست خارجی ترکیه را می‌توان تضاد‌های راهبردی ترکیه در محیط منطقه‌ای دانست، چرا که تلاش‌های اردوغان در سال‌های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۹ نتوانست اهداف راهبردی ترکیه در سوریه را شکل دهد.

در چنین شرایطی امکان گسترش بحران‌های داخلی در ترکیه اجتناب ناپذیر است. موازنه‌گرایی در سیاست منطقه‌ای و راهبردی ترکیه، یکی از اهداف بنیادین این کشور بوده است.

کشوری که از یک سو موقعیت ژئوپلیتیک دوگانه دارد و از سوی دیگر زیرساخت‌های فرهنگی مسیحی و اسلامی را با یکدیگر پیوند داده است را می‌توان از بازیگرانی دانست که برای نقش‌آفرینی در محیط راهبردی قابلیت لازم را دارند.

پایان جنگ سرد، موقعیت ترکیه در خاورمیانه را ارتقا داد و ترکیه از نقش سیاسی جدیدی در خاورمیانه برخوردار شد. در چنین شرایطی بود که حزب عدالت و توسعه توانست موقعیت خود را در ساختار سیاسی ترکیه تثبیت کند.

جایگاه‌یابی گروه‌های اسلامگرا در ساختار سیاسی ترکیه را باید یکی از ضرورت‌های دوران گذار در سیاست بین‌الملل دانست. گروه‌های اسلام‌گرا توانستند موقعیت خود را در ساختار سیاسی تثبیت کرده و مشکلات هویتی خود با کرد‌ها را ترمیم کنند.

معادله قدرت و امنیت بخشی از ضرورت‌های راهبردی هر کشوری از جمله ترکیه است. گروه‌های اسلام‌گرا درصدد برآمدند تا موقعیت خود را از راه کنترل محیط منطقه‌ای خاورمیانه ارتقا دهند. در چنین روندی خاورمیانه محور اصلی سیاست‌های امنیتی ترکیه قرار گرفت. ترکیه توانست الگو‌های کنش خود با آمریکا و کشور‌های منطقه‌ای را به گونه‌ای تنظیم کند که منجر به جلوه‌هایی از تعادل‌گرایی راهبردی شود.

بازتولید تعادل‌گرایی راهبردی ترکیه آثار خود را در روابط منطقه‌ای ترکیه با عربستان و ایران نشان داده است. این روند زمینه شکل‌گیری ائتلاف‌های ناپایدار و الگوی کنش شکننده را اجتناب‌ناپذیر کرده است.
 
 
انتهای پیام/

منبع خبر "خبرگزاری میزان" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.