کتاب زُفی شورشی (Die Wild Sophie) توسط بخش کودک و نوجوانِ نشر چشمه اواخر زمستان ۱۳۹۹ وارد بازار کتاب شد. هرچند نام زفی شورشی بر کتاب است تا نیمی از کتاب نگذرد، اسمی از زفی نمیآید و کتاب در واقع داستان «یان» شاهزاده «فسقل زمین» و مشکلاتی است که او در سن و سال کم با آنها دست و پنجه نرم میکند.
«فردیناند» به همراه همسرش «ایزابلا» بر «فسقل زمین» حکومت میکند. او پادشاه کپل و بسیار ترسویی است که از صدای رعد و برق هم میترسد. روزی، ایزابلا خبر بچهدار شدن خود را به شاه فردیناند میدهد و از همان زمان، نگرانیها و ترسهای افراطی شاه آغاز میشود طوری که با پسرش یان مانند یک زندانی رفتار میکند. یان تازه در هفت سالگی اجازه پیدا میکند همراه چند نگهبان در چپ و راست و جلو و پشتِ خود به حیاط قصر برود. وی که برای اولین بار درخت سپیدار و آسمان آبی را میبیند، به طبیعت دل میبندند و نقشه فرار از قصر میکشد. اما چون پسر خوشقلبی است نمیتواند ببیند نگهبانان به خاطر فرار او مواخذه شوند، خودش را نشان میدهد و از آن روز اسیرتر و پس از مدتی دچار افسردگی میشود. اینجاست که زُفی، دختر هم سن و سالِ یان که دختر یکی از رعیتهای شاه است و همیشه آزاد و رها بوده، به کمک شاهزاده میآید.
داستان برای رده سنی ۹ سال به بالا طراحی شده و میخواهد در بستر داستان، بلندپروازی و آزاد بودن و شجاعت تجربههای نو را به کودکان یاد بدهد. اینکه طبیعت، دیدن دارد و نباید اسیر کنج اتاق ماند.
فردیناند پدر یان، از روی خیرخواهی و نگرانی، پسر خود را اسیر خانه کرده و اجازه زندگی کردن به معنای واقعی را از او گرفته و زیستی نباتی به او داده. مادر یان، ایزابلا هم هرچند با نظر فردیناند مخالف است و دوست دارد پسرش را با دنیا آشنا کند؛ به خاطر جایگاه فردیناند، در برابر خواستههای او تسلیم میشود.
یان در پایان داستان با ساختن یک بالن به همراه زُفی از سرزمینشان فرار میکند و به سرزمین همسایه پناه میبرد. باتوجه به شرایط، گویا تنها راه نجات او از آن زیست نباتی و نگرانی افراطی پدر قدرتمند، همین است. اما سوال این است که آیا زُفی، الگوی مناسب و کاملی است که باید از او پیروی کرد؟
مثلا در صفحه ۲۵۶ کتاب میخوانیم: «زُفی شروع کرد به هجی کردن و خواندن : «قَوا... قوانین...قوانینِ مر...قوانین مربوط به...تح...تحویل...»
یان به کمک زُفی آمد و جمله را صحیح و کامل خواند: «قوانینِ مربوط به تحویل دادنِ به موقعِ مالیاتِ محصولاتِ زراعی و محصولاتِ باغستانها به پادشاه و مجازاتهای در نظر گرفته شده برای متخلفهایی که از قوانین سرپیچی میکنند.»
«لابد فکر میکنی خیلی زرنگ و باهوشی که میتوانی این چرتوپرتها را به سادگی آب خوردن تند تند بخوانی، نه؟»
یان از خجالت سرخ شد: «خب درست خواندن را یاد گرفتهام.»
«خب خوش به حالت! بالاخره تو هم باید سرت به کاری گرم میشد دیگر، وگرنه از بیحوصلگی میمردی.»
یا در ادامه در صفحه ۲۵۸ مکالمه بین زُفی و یان چنین پیش میرود: «یان از ترس این که صدایش بپیچد توی تالار، آهسته آهسته گفت: «به نظر تو ماری جادوگر است؟ منظورم جادوگری خوش جنس است.» زُفی یک لحظه فکر کرد و گفت: «فکر میکنم نیمه جادوگر باشد.»
یان ادامه داد: «در کتابها خواندهام که در کل شش نوع جادوگر وجود دارد؛ اول، جادوگرهای ناجنسی که نفرینهای خیلی بد بلدند. دوم، جادوگرهای...»
زُفی حرفش را قطع کرد: «نمیخواهم این چیزها را بدانم. ماری، ماری است و خیلی کارها بلد است که ما بلد نیستیم. نگاه کن ببین چه کرده!»...»
اگر نام زُفی روی کتاب است و زُفی، نجات دهنده یان از اسارت است و قرار است الگوی آزادگی و بلندپروازی برای کودکان باشد، چرا چنین جبههای مقابل کتاب و مطالعه میگیرد؟ چرا همچنان در کتابها شورشگران (شورش به معنی مثبتِ کلمه) و آدمهای به اصطلاح «باحال» ضد دانش و کتاب هستند؟ مگر نمیشد زُفی آزاد باربیاید اما دربرابر جملات شخصی که مدتی اسیر بوده اما به جایش به مطالعه پرداخته، واکنش مودبانهتر و بهتری داشته باشد؟ و پدر و مادر چه؟ حتی اگر پدر و مادرِ یان را که دلیل اسارت پسرشان شدهاند، لایق چنین خداحافظی و ترک شدنی بدانیم (هرچند مادر یان عاشق اوست و همواره تا جای ممکن همراه او)، پدر و مادر زُفی که او را آزاد و خیالپرداز بزرگ کردهاند هم لایق ترک شدن توسط فرزندشان هستند؟ یعنی نمیشد زُفی با اطلاع به پدر و مادرش، با همدستی مادر یان این کار را پیش ببرد؟ آیا بیخبر و نگران گذاشتن پدر و مادر توسط زُفی شجاع و آزاده، خبر از عدم تعهد و نامهربانی زفی (در صورتی که قاعدتا به علت مهربانیاش درصدد نجات یان برآمده) نمیدهد؟ این سوالاتی است که در خلال داستان به آنها پاسخ داده میشود.
زُفی شورشی را کتایون سلطانی، از زبان آلمانی در ۲۷۲ صفحه ترجمه کرده است و داستان طوری پیش میرود که مخاطب کودک ترغیب به تا انتها خواندن آن میشود. ویراستار کتاب هم درست عمل کرده و کتاب تقریبا هیچ غلط ویرایشی ندارد و اگر از اندک بیادبیهای زفی بگذریم، زُفی شورشی کتابی است در ستایش ماجراجویی، شجاعت و آزادی و فارغ از نکات ذکر شده که اکثرا هم از صفحات پایانی کتاب بود، کودکان را به شکلگیری هویت و ایستادگی دربرابر ظلم تشویق میکند.