1- اقتصاد به معنای «تخصیص» بهینه و متناسب «منابع» محدود به «خواسته»های نامحدود تعریف شده است
۲. واژه اقتصاد در روانشناسی نیز کاربرد دارد؛ اقتصاد آموزش و پرورش، اقتصاد روابط و اکنون «اقتصاد انرژی روانی».
۳. براساس تعریف اقتصاد، می توان اقتصاد انرژی روانی را «تخصیص متناسب انرژی روانی محدود و گرانبها، به خواسته های غریزی، ذهنی، هیجانی و عاطفی نامحدود» تعریف نمود.
۴. براین قاعده، انرژی روانی در انسان، جزو منابع گران بها و محدود، و خواسته هاو تمنیات او نامحدود به شمار می روند.
۵. «منطقی» است که باید بین ارزش این انرژی از یک سو ، و صرف آن برای خواسته ها از سوی دیگر «توازن» برقرار نمود. همان گونه که یک آدم «مقتصد» بیهوده «هزینه» نمی کند.
۶. مثلاً محبت، هیجان خواهی، هزینه هیجانی برای هرچیزی و هرکسی، مصرف عواطف برای دیگری، اشتغال ذهنی درباره حرف دیگری، فکر درباره آرزوهای دست یافتنی و دست نیافتنی و صدها مثال دیگر ، مستلزم صرف انرژی روانی است.
۷. به محض اینکه پدیده ای در توجه، ادراک و سپس در حیطه احساس شما قرار می گیرد، شما میزانی از انرژی روانی را روی آن «سرمایه گذاری» می کنید.
۸. «سوال» این است که آیا همان گونه که برای هزینه یک کالا، به میزان «ارزش کالا» پول می پردازید؛ آیا برای مصرف انرژی روانی نیز به «ارزش موضوع» فکر می کنید؟ متاسفانه اغلب این کار را نمی کنند.
۹. تخصیص متناسب انرژی روانی به هرموضوع، به شخص و هر پدیده، یعنی «آرامش».
۱۰. و تخصیص نامناسب(هدر دادن) انرژی روانی به یک موضوع، به یک شخص، به یک حرف و به یک پدیده، یعنی «اضطراب»، یعنی «استرس».
به اقتصاد انرژی روانی بیشتر فکر کنیم!
* روانشناس