گروه جامعه خبرگزاری فارس- سودابه رنجبر: شروع این قصه از جایی بود که جهادیهای بندرگز رفته بودند برای یکی از خانههای روستای ترکمن نشین و اهل تسنن سرویس بهداشتی بسازند. تقریباً انتهای کار بود و بچههای جهادی به دنبال بهانهای بودند که وقتی شب را خستهوکوفته به محل اسکان رسیدند و دورهم جمع میشوند بساط شوخی و خنده را فراهم کنند؛ اتفاقاً «مهدی مختاری» مداح معروف نیز در این گروه جهادی و در همین خانه مشغول کار بود. یکی از بچههای جهادی کلیپی از مداحی آقای مهدی را به مرد صاحبخانه اهل تسنن که اتفاقاً روحانی تسنن هم بود نشان میدهد. مرد صاحبخانه خیلی دقیق به تصویر مداح نگاه میکند و سپس نگاهی به آقا مهدی مختاری میاندازد که در حال کمک به اوستا کربلایی یوسف است.
این فقط شباهت است؟
سؤال میکند: «این آقا مهدی مختاری مداح معروف است؟» میگویند: بله؛ اما باورش نمیشود. نگاهش را میدوزد به مرد جوانی که بسیار شبیه به «مهدی مختاری» است. این چند روز به خانه آنها آمده تا با کمک گروه جهادی برایشان سرویس بهداشتی بسازد. حالا یکی از بچهها شیطنتش گل کرده و گوشی را روشن میکند تا از واکنش صاحبخانه اهل تسنن فیلم بگیرد.
مرد جوان مرتب میپرسد راست میگید؟ واقعاً خودش است؟ مرد صاحبخانه در ناباوری همسرش را صدا میکند و میپرسد: خانم به نظر شما ایشان همین مرد داخل تصویر است؟ زن آرام میگوید: بله فکر کنم خودش باشه، این چند روز که اینجا در حال کار گری بود میشنیدم که زیر لب روضه میخواند. مرد صاحبخانه گیج شده بود. لحظهای سکوت میکند و حالا همه جهادیها منتظر واکنش مرد صاحبخانه روحانی و سنی مذهب هستند؛ انتظار همهچیز را داشتند غیر از اینکه مرد جوان بیهیچ حرفی و بیهیچ سؤال دیگری به سمت مهدی مختاری برود و او را برادرانه در آغوش بگیرد.
همان شب وقتی جهادیها خستهوکوفته به محل اسکان رسیدند بهجای بساط خنده و شوخی، هر جهادگری که فیلم را نگاه کرد اشک شوق از چشمانش سرازیر شد.
جهادگران میگویند: «همین فیلم دودقیقهای مزد همهکارهای جهادی است. فیلمی که همه بساطش را خدا جفتوجور کرد تا همه بدانند که بین ما و برادران سنی مذهب برادری است. بارها و بارها بعد از چند روز کار جهادی چنان حس عمیق اخوت و برادری بین شیعه و سنی شکلگرفته است که قابل توصیف نیست؛ اما این فیلم کوتاه گواه همه اتفاقاتی است که فرصت نشد آنها را به تصویر بکشیم؛ اما در تمام سالهایی که در کنار برادران سنی مذهبکار جهادی کردیم اینچنین عشق و محبت بین همه ما به وجود میآمد و این فقط تکهای از ابراز محبت، مودت و دوستی بود که به خواست خدا ماندگار شد.
میخواستم سربهسر رفیقم بگذارم
«محمدحسین فرجی» جهادگری که فیلم را گرفته است میگوید: «من دوربینم را روشن کردم شاید که اتفاق جذابی رخ دهد و با مهدی مختاری شوخی کنیم و سر به سرش بگذاریم؛ اما اصلاً فکرش را نمیکردیم که قرار است این فیلم به همین سادگی، صفا و صمیمت بین برادران شیعه و سنی را اینطور به نمایش بگذارد. این فیلم را گرفته بودیم برای دست انداختن رفیقمان؛ اما همین فیلم پاسخ همه آنهایی شد که با شایعهپراکنیها و تفرقهافکنی آب در آسیاب دشمن میریزد. همان دشمنان هم خوب میدانند که چه رفاقتهای خوب و عجیبی بین برادران شیعه و سنی در همین سیل آققلا و روستاهای اطراف شکلگرفته است.
آیا برادری بالاتر از این هم وجود دارد؟
«گلناز بهروز» عروس خانواده بارها شنونده روضههای مهدی مختاری موقع کارگری در خانهشان بوده است میگوید: «من و همسرم در خانه پدرشوهرم زندگی میکنیم. جمعیت ما ۱۳ نفر است. جهادیها برای ساختن سرویس بهداشتی به خانه ما آمدند از خوشحالی سر از پا نمیشناختیم واقعاً هزینه ساخت از عهده ما بر نمیآید. سرویس بهداشتی قبلی را تخریب کرده بودند و من چندین بار که وارد حیاط شدم صدای مداحی او را شنیده بودم که زیر لب زمزمه میکند. این صدا برای من آشنا بود چون همسرم مداحیهای او را گوش میکرد. همسرم روز اول شک کرده بود چند بار به من گفت این کارگر جوان جهادی چقدر شبیه آقا مهدی مختاری است؛ اما ما اصلاً به خودمان اجازه نمیدادیم که فکر کنیم او همان مداح معروف است که در خانه ما کار گری میکند تا سرویس بهداشتی ساخته شود. حالا بسیار شرمنده لطف و محبت آقا مختاری و خانواده فرجی شدیم. از آن روز با خودمان فکر میکنیم که بیشک آنها برادران ما هستند. کدام برادر حاضر است که از تعطیلات عید خود بگذرد و برای دیگر خواهر و برادرها و پدر و مادری پیر سرویس بهداشتی بسازد؟
گلناز میگوید: من هیچوقت همسرم را در این شرایط رو حی و منقلب شده ندیده بودم بارها بغضش را کنترل کرد و اصلاً باورش نمیشد که مداح معروف اهلبیت با شهرت و عزتی که بین مردم دارد برای ساخت سرویس بهداشتی خانه به خانه میرود. البته خانواده فرجی هم همینطور آقا یوسف فرجی سرهنگی که آنقدر متواضعانه رفتار میکند که همه فکر میکنند فقط اوستا بنا است.
امسال پدرم برای او قربانی میکند
مرد روحانی جوان و سنی مذهب نامش «یوسف پورقاز» است. در منزل پدری زندگی میکند میگوید: «وقتی ماجرای حضور آقا مهدی را برای پدرم تعریف کردم اشک شوق به چشمش آمد و گفت همه جهادگرها و آقا مهدی مختاری را برای عید قربان وعده بگیرید. پدرم اصرار دارد اولین عید قربانی که پیش روداریم جهادیها مهمان ما باشند. بر ما واجب است که برای آنها گوسفندی در عید قربان، قربانی کنیم. رسم خانواده ما این است که روز عید قربان برای همه بزرگسالان یک خانواده که ازدواجکرده باشند گوسفندی قربانی میکنند و امسال در خانهمان ۶ بزرگسال داریم. پدرم میگوید: ما امسال ۷ گوسفند قربانی میکنیم. یکی را برای جهادیها بهخصوص برای آقا مهدی مختاری او بعدازاین یکی از اعضای خانواده ماست و ما برایش قربانی میکنیم.»
کار جهادی همان کار فرهنگی است
سراغ مهدی مختاری را میگیریم او نیز از این فیلم کوتاه بهعنوان اتفاق خیر یاد میکند میگوید: «مرد جوان روحانی چند بار از من پرسیده بود که شما با مختاری نسبتی ندارید؟ من حرفش را نشنیده گرفته بودم. راستش نمیدانستم چه برخوردی خواهد داشت. ما فقط بهقصد کمک رفته بودیم و تلاش میکردیم هر چه زودتر سرویس بهداشتی قبلی را تخریب کنیم و یکی تمیزتر و مرتبتر را بسازیم. یکلحظه متوجه شدم که بچهها فیلم میگیرند میخواستم دخالت کنم و ممانعت کنم؛ اما حواسم به حرفهای اوستا یوسف پرت شد وقتی به خودم آمدم که با آغوش باز مرد صاحبخانه روبهرو شدم. لحظه خیلی خاصی بود باهم عکس گرفتیم. بسیار ابراز محبت داشتند من هم بسیار دوستشان داشتم.
از مهدی مختاری میپرسم: در این مدت کمتر شاهد مداحی و برگزاری مجلس از شما بودهایم؟
میگوید: سلامت مردم خیلی اهمیت دارد. البته در همین کارهای جهادی هم هر وقت فرصتی دست بدهد همراه با دوستان مداحی میکنیم. کار جهادی و فعالیتهای فرهنگی همیشه در کنار هم هستند در این شرایط ویروس کرونا برگزاری مجالس تهدیدکننده است و بهتر است با کار جهادی و کمک به مردم فعالیتهای فرهنگی را پیش ببریم. معتقدم در حال حاضر بهترین کار کمک به اقشار آسیبپذیر جامعه و محرومیتزدایی است. من و افرادی مثل من، وظیفهداریم که به کمک مردم آسیبدیده برویم و این وظیفه بر گردن ما است. کار فرهنگی در گروههای جهادی یعنی محبت کردن و به دوستی و برادری رسیدن. همین روابط خوب و احترام بین برادران تشیع و سنی میتواند بهترین فرهنگسازی باشد.
خستگی بهترین لحظههای زندگی من است
میپرسم چه زمانی وارد فعالیتهای جهادی شدید؟
«به لطف دوستانی که همیشه در محرومیتزدایی جهادی بودند من هم پابهرکاب آنها شدم؛ بیشتر بعد از زلزله کرمانشاه، بعد از زلزله بود که جهادیها شکل منظمتری به خود گرفتند سال بعدش هم که متأسفانه سیل مهمان ناخوانده برخی شهرها شد این گروهای جهادی باتجربه بیشتری به مردم کمک کردند.
مختاری در این مدت خاطرات زیادی دارد و میگوید: «یکی از بهترین لحظههای زندگی من وقتی است که خستهوکوفته به محل اسکان برمیگردیم تا استراحت کنیم و بتوانیم فردا شروع به کارکنیم هیچ خستگی به این لذت بخشی در دنیا نیست.»
انتهای پیام/