وقتی از لشکرکشی آمریکا به منطقه و با خاک یکسان کردن کشورهای همسایه و محاصره کردن کشورمان با دهها پایگاه نظامی و قراردادهای تسلیحاتی صدها میلیارد دلاری با حکومتهای وابستهاش شکایت میکردیم، میگفتند؛ به هر حال آمریکا ابرقدرت جهان است. تقصیر از ماست که «ماجراجویی» میکنیم!
وقتی از تاریخچه روابطمان با آمریکا، از کودتای ۲۸ مرداد تا حمایت از صدام در تجاوز به ایران و حملات شیمیاییش تا تروریسم اقتصادی و تحریمهای فلجکننده و فشار حداکثری میگفتیم، میگفتند؛ چرا «کره جنوبی» نباشیم که - علیرغم ۱۵۰ هزار نظامی آمریکایی همیشه مسقر در خاکش - انقدر خوب است؟ تقصیر از ماست که «کره جنوبی» نشدیم!
وقتی دکتر ظریف در پاسخ به دلیل فشارهای آمریکا و اهمیت «استقلال» کشور و مستعمره نبودن میگفت که «ملت ما تصمیم گرفته که طور دیگری زندگی کند»، سر تا پا خشم میشدند و هشتگ میزدند که «من تصمیم نگرفتم»! (یعنی مشکلی با مستعمره بودن ندارم).
اما حالا که طرف معامله با ایران کشور چین است؛ که تا کنون نه کودتایی در ایران سازماندهی کرده، نه مرزهای کشور را محاصره نظامی کرده، نه با قلدری ملت ایران را به «چماق و هویج» و «گزینههای روی میز» و «فشار حداکثری» و «علفخواری» و «بمباران بناهای فرهنگی» تهدید کرده.
نه با زورگویی و تحریمهای ثانویه دولتهای و حتی شرکتهای خصوصی سایر کشورها را از تجارت با ایران منع کرده، نه حساب دانشجویان ایرانی را مسدود کرده، نه ویزای شهروندان ایرانی را لغو کرده، نه به دنبال تحریم ورزشی و علمی و فرهنگی و انزوای کامل ملت ایران بوده.
نه سردار نظامی کشور را ترور کرده، نه از ترور دانشمندان هستهای حمایت کرده، نه هیچ مقام سیاسیش در جمع تروریستهای رجوی وعده جشن و پایکوبی در پایتخت ایران را داده.
نه با بودجه دولتی شبکههای فارسیزبان و سازمانهای جنگ رسانهای و روانی علیه سلامت ذهن و روان ایرانیان راه انداخته.
ناگهان همان کسانی که تا دیروز در برابر جنگ اقتصادی و فشار حداکثری آمریکا سکوت میکردند یا در حمایت از آن در رسانه بنسلمان و وزارت خارجه آمریکا نظریهپردازی میکردند.
کسانی که استقلالخواهی در «جهان امروز» را «تحجر» و «شعار بیمعنی» و مسیر «کره شمالی» شدن و مقاومت در برابر قلدری و قانونشکنی و سلطهجویی آمریکا را «چپگرایی ورشکسته» میخواندند.
کسانی که تصمیم «نگرفته» بودند که طور دیگری زندگی کنند.
از دیروز ناگهان روح استعمارستیزی دکتر مصدق و ماهاتما گاندی همزمان در جسمشان حلول کرده، غیرت ملیشان در برابر یک توافقنامه تجاری دو طرفه به جوش آمده، یک نقشه کلی راهبردی بین دو کشور را «فروختن ایران» میخوانند و در برابر «بیگانه» سینه سپر میکنند.
بله، ناگهان تصمیم گرفتند! تصمیم گرفتند که طور دیگری زندگی کنند.