یادداشت مهمان، احسان موحدیان: همزمان با ایده ایجاد «طرح مسیر ترامپ برای صلح و شکوفایی بینالمللی (TRIPP)» یا به اختصار «مسیر ترامپ» در جنوب ارمنستان، گمانهزنیها درباره علل علاقه آمریکا به حضور در این منطقه نیز افزایش یافته است.اگرچه این مسئله ابعاد ژئوپلتیک مهمی دارد و در صورت تحقق منجر به حضور مستقیم آمریکا در نزدیکی مرزهای ایران و روسیه و باز شدن پای آمریکا به دریای خزر نیز خواهد شد. اما ابعاد اقتصادی حضور آمریکا در استان سیونیک ارمنستان نیز باید مورد کندوکاو جدی قرار بگیرد.
شباهتهای مسیر ترامپ و کانال پاناما
شاید بتوان مسیر ترامپ در جنوب قفقاز را کانال پانامای آمریکا در خشکی توصیف کرد؛ به خصوص که این دو مسیر ترانزیتی از جهات مختلف به یکدیگر شباهت دارند؛ این شباهتها به شرح زیر هستند:
۱.مسیر «گذرگاه ترانزیتی در قالب کریدور»
هر دو مسیر «گذرگاه ترانزیتی در قالب کریدور» هستند و راهی حیاتی برای عبور کالا، انرژی یا ترانزیت بین مناطق مهم با کاستن از مسافت و زمان مورد نیاز محسوب میشوند.
مسیر ترامپ قرار است یک گذرگاه زمینی باشد که بخش اصلی خاک جمهوری آذربایجان را به منطقه نخجوان و از آنجا به ترکیه و اروپا متصل کند و شامل راهآهن، خطوط نفت، گاز، فیبر نوری و زیرساختهای حملونقل خواهد بود. لذا ایجاد آن جایگزینی برای مسیر طولانی تر اتصال نخجوان و ترکیه به جمهوری آذربایجان از طریق گرجستان خواهد بود.
کانال پاناما هم یک آبراه حیاتی است که اقیانوس اطلس و آرام را به هم وصل میکند و مسیر دریایی تجارت بین شرق و غرب جهان را بسیار کوتاهتر میکند. بدون آن، کشتیها مجبور بودند یک دور کامل به دور آمریکای جنوبی بزنند که بسیار طولانیتر، پرخطرتر و هزینهبر بود.
۲. اهمیت استراتژیک برای تجارت بینالمللی و ارتقای نقش ژئوپلیتیک آمریکا
مسیر ترامپ میتواند نقشی مهم در ترانزیت کالا، انرژی، تقویت ارتباطات و نفوذ میان کشورهای منطقه قفقاز، آسیای مرکزی، ترکیه و اروپا با محوریت آمریکا داشته باشد و یک مسیر هموار و تثبیت شده بین این کشورها برای کاهش نفوذ و اهمیت ترانزیتی و ژئوپلتیکی ایران و روسیه و چین ایجاد کند.
کانال پاناما هم مدتهاست به یکی از حیاتیترین آبراههای تجاری جهان با اعمال نفوذ آمریکا مبدل شده و اتصال دو اقیانوس را ممکن میسازد، امری که تجارت جهانی را به سبک مدنظر آمریکا بهشدت تسهیل کرده است.
۳. نماد نفوذ و قدرت بینالمللی برای کشورهای کنترلکننده
مدیریت مسیر ترامپ و اعطای امتیاز توسعه آن به آمریکا توسط ارمنستان و استفاده از آن به مثابه ابزاری برای تأثیرگذاری در قفقاز، نشاندهنده تلاشی برای تکمیل پروژه قدرت آفرینی و نفوذ فراملی آمریکا است.
کانال پاناما در ابتدا توسط آمریکا ساخته شد و سالها نماد قدرت و توان مهندسی آمریکا بود؛ ایجاد و کنترل مسیر ترامپ، در شرایطی که این کشور با چین برای کسب هژمونی در جهان دست و پنجه نرم میکند، در صورت تحقق نماد نفوذ بزرگ منطقهای و جهانی آمریکا خواهد شد.
اگرچه مسیر ترامپ و کانال پاناما از جهاتی مانند زمینی بودن یکی و دریایی بودن کانال پاناما، موقعیت جغرافیایی، نوع مالکیت و حاکمیت و ماهیت استفاده تفاوتهایی دارند، اما هر دو طرح نمونهای از راهبرد آمریکا به منظور ایجاد زیرساخت با هدف کسب قدرت و سپس نفوذ بینالمللی هستند. به عبارت دیگر، مسیر ترامپ و کانال پاناما فقط مسیر فیزیکی نیستند، بلکه ابزار ژئوپلیتیکی برای تأثیرگذاری و کنترل منطقهای یا جهانی هستند.
این مقایسه کمک میکند که دریابیم کنترل یا دسترسی به مسیرهای ترانزیتی - خواه دریایی و خواه زمینی - در دنیای امروز فقط مسئله ای اقتصاد نیست، بلکه مسأله ای مربوط به قدرت و نفوذ است.
لذا برای کشورها یا بازیگرانی که درگیر موضوع مسیر ترامپ هستند (کشورهای منطقه قفقاز، ترکیه، روسیه، ایران درباره مسیر ترامپ و بسیاری از کشورهای جهان و بازیگران دریایی درباره کانال پاناما)، این مسیرها ابزاری برای تأمین منافع استراتژیکاند.
سفره پرنعمت مسیر ترامپ
آمریکا قصد دارد ۱۵۰ میلیون دلار برای ایجاد مسیر ترامپ اختصاص دهد. این مسیر در داخل خاک ارمنستان تنها ۴۲ کیلومتر طول دارد، اما این پروژه به ایالات متحده اجازه میدهد تا کنترل حجم عظیمی از منابع طبیعی، از جمله مواد معدنی حیاتی آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی را به دست گیرد.
آمریکا برای ۹۹ یا ۴۹ سال، اما به احتمال زیاد ۹۹ سال، در منطقه حضور خواهد داشت تا از مزایای مسیر ترامپ بهره بگیرد. اجرای این پروژه به معنای جدایی کامل قفقاز جنوبی از روسیه و کاهش نفوذ روسیه در آسیای مرکزی خواهد بود.
در آسیای مرکزی ذخایر عظیم منابع طبیعی وجود دارد. کشورهای این منطقه عناصر خاکی کمیاب، نفت، گاز، بزرگترین ذخایر تنگستن جهان و منابع پرشمار دیگری را در اختیار دارند. در حال حاضر، یک مشکل لجستیکی اساسی برای انتقال این منابع وجود دارد. انجام این کار از طریق ایران برای آمریکا مطلوب نیست، چون آمریکا نمیخواهد یک منبع درآمدی بزرگ و ثابت برای ایران ایجاد کرده و با تثبیت نقش کریدوری ایران، حفظ امنیت کشورمان را به دغدغه ای برای سایر کشورها تبدیل کند. از طریق افغانستان و پاکستان هم چنین کاری منطقی نیست. زیرا در داخل و بین این دو کشور درگیری وجود دارد. تنها مسیر باقی مانده، ایجاد کریدور میانی، از طریق ارمنستان است. برای آمریکاییها، اجرای این پروژه یک موفقیت ژئوپلیتیکی عظیم خواهد بود. به همین دلیل است که آنها آن را پیش میبرند.
استان سیونیک ارمنستان ۸ درصد از ذخایر مولیبدن جهان را در خود جای داده است. این مقدار دو برابر کل ذخایر مولیبدن روسیه است. علاوه بر این، کارخانه مس و مولیبدن زنگزور که در حال حاضر در شهر کاجاران در استان سیونیک فعالیت میکند، ۷ درصد از ذخایر جهان را در اختیار دارد و کارخانه مس و مولیبدن آگاراک در نزدیکی آن تقریباً ۱ درصد از این ذخایر را در اختیار دارد. این ماده اولیه نقش مهمی برای صنایع مهم از جمله صنایع نظامی دارد.
مولیبدن عمدتاً در تولید آلیاژهای فولادی (برای افزایش استحکام، سختی و مقاومت در برابر خوردگی) استفاده میشود و همچنین کاربردهای گستردهای در روانکنندهها (دیسولفید مولیبدن)، کاتالیزورها (صنعت نفت و پلیمر)، الکترونیک (المنتهای گرمایشی، الکترودها) و کشاورزی (کود) دارد؛ این ماده به دلیل نقطه ذوب بالا در صنایع نیازمند دمای بالا و همچنین در رنگها و صنایع شیشه و سرامیک نیز به کار میرود.
استان سیونیک همچنین ۱.۵ درصد از ذخایر آهن جهان به ارزش ۱ تریلیون دلار را در خود جای داده و همچنین ذخایر عظیمی از طلا و نقره دارد. بیش از ۱۰۰ هزار تن ذخایر اورانیوم که معادل ۲ درصد از کل ذخایر جهان است، نیز در سیونیک ارمنستان واقع است. همچنین مواد معدنی کمیابی نیز در این استان وجود دارد که از جمله آنها میتوان به آلومینیوم، پلاتین، آرسنیک، آنتیموان، جیوه، روی، تنگستن، تیتانیوم، زغال سنگ، ذغال سنگ نارس، الماس و غیره اشاره کرد.
همه اینها در منطقهای به مساحت ۴۵۰۰ کیلومتر مربع قرار دارد، دقیقاً جایی که این کریدور در آن امتداد خواهد یافت. آمریکاییها با ایجاد مسیر ترامپ به همه این منابع معدنی دسترسی خواهند داشت.
فارغ از اینکه رهبران ارمنستان چه بگویند، با ایجاد مسیر ترامپ آنها عملاً منطقهای غنی از منابع کمیاب و استراتژیک معدنی را برای ۹۹ سال از دست خواهند داد. بدیهی است حفظ امنیت شرکتهای خصوصی استخراج کننده این معادن مهم است. لذا به احتمال زیاد یک شرکت نظامی خصوصی آمریکایی متشکل از ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر برای تأمین امنیت و نظارت در مجاورت مسیر ترامپ مستقر خواهد شد. احتمال استقرار واحدهای نظامی رسمی آمریکا در آنجا نیز بسیار زیاد است. زیرا این مسیر از نزدیکی خاک ایران و نه چندان دور از خاک روسیه واقع است. بنابراین، به گفته آمریکاییها، حفظ امنیت آن لازم است.
پاشینیان هم که تصور میکند از این طریق اهرم کنترل گری در برابر ترکیه و باکو خواهد داشت، دست ترامپ را باز خواهد گذاشت و طبق خواست ایالات متحده عمل خواهد کرد. در صورت تداوم این روند ایالات متحده به قدرت غالب در قفقاز جنوبی و ترکیه به یک بازیگر منطقهای در قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی، تحت کنترل ایالات متحده، تبدیل خواهد شد و منویات آن را اجرا خواهد کرد.
روسیه و ایران هم نفوذ خود در منطقه را تا حد زیادی از دست داده و وابستگی آسیای مرکزی به توان لجستیکی این دو کشور نیز به شدت کاهش خواهد یافت، زیرا این مسیر کوتاهترین و سودآورترین مسیر برای انتقال مقادیر زیادی مواد اولیه به بازارهای جهانی با مدیریت آمریکا خواهد بود.
آمریکایی ها برای اینکه ایده مسیر ترامپ را به پیش ببرند، از تداوم حضور پاشینیان برای یک دوره دیگر در قدرت استقبال میکنند. لذا آنها چشم خود را بر دستگیری مقامات کلیسا و دستگیری مخالفان توسط پاشینیان خواهند بست. در صورت تداوم این روند پاشینیان برای پنج سال دیگر در قدرت خواهد بود. ترامپ هم سه سال دیگر رئیس جمهور خواهد بود و فرصت خواهد داشت از طریق مسیر ترامپ برای خودش پول دربیاورد.
سفیر ایالات متحده در ترکیه، تام باراک نیز که بارها از ایجاد مسیر ترامپ حمایت کرده، دوست نزدیک و شریک تجاری ترامپ است. سرمایه شخصی او به ارزش ۲۵ میلیارد دلار با ایجاد مسیر ترامپ بیشتر و بیشتر خواهد شد و اردوغان هم امیدوار است از این روند سود ببرد.
ایران چه باید بکند؟
تماشاگری اشتباه ترین اقدامی است که ایران می تواند در برابر این روند در پیش بگیرد. ایران باید مسیرهای کریدوری خود از سرخس در شرق تا چشمه ثریا در غرب و از چابهار و بندرعباس تا مرزهای ارمنستان و باکو را تکمیل کند و ایجاد راهآهن را به طور جدی در کریدور ارس در دستور کار خود قرار دهد.
در این شرایط جمهوری آذربایجان، روسیه، ترکیه، هند، کشورهای خلیج فارس، آسیای میانه و اروپا به ایران به عنوان یک گزینه بدون تنش، امن و سریع نیاز خواهند داشت. حتی اگر ترکیه مسیر ترامپ را پرخطر و کند تلقی کند، مسیر ایران بهترین جانشین خواهد بود.
تقویت روابط با ارمنستان نیز باید در دستور کار ایران باشد. ایجاد مسیر ترامپ برخلاف منافع ارمنستان است زیرا حاکمیت این کشور بر استان حساس سیونیک در مرز ایران را به خطر انداخته و زمینه ساز دستکاری های هویتی و جمعیتی در این استان و جدایی آن از ارمنستان میشود.
لذا ایران باید سرمایهگذاری به منظور تعریض جاده ترانزیتی سیونیک و بزرگراه شمال - جنوب ارمنستان را افزایش دهد. ظرفیت تجارت سهجانبه میان ایران، ارمنستان و هند را تقویت کند و پروژههای تبادل انرژی (برق با گاز) را تقویت کند. این کار باعث «وابستگی مثبت» ارمنستان به ایران شده و مسیر ترامپ را تضعیف میکند.
تعمیق همکاری با روسیه و چین برای حفظ توازن در منطقه قفقاز نیز بسیار مهم است. مسیر ترامپ، در واقع کاهش نفوذ هر سه کشور در قفقاز را هدف قرار داده و ایران میتواند همکاری امنیتی و ترانزیتی با روسیه و چین را در قفقاز جنوبی افزایش دهد. مسیر ایران بهعنوان اولویت روسیه در ترانزیت به هند و خلیج فارس تثبیت شود، فشار دیپلماتیک مشترک بر باکو برای حفظ مرزهای ارمنستان تداوم یابد و این همکاری «توازن قدرت» علیه پروژه ترامپ را تقویت کند.
در نهایت ایجاد مدل اقتصادی جذابتر از مسیر ترامپ حائز اهمیت است. اگر مسیر ایران از نظر اقتصادی مقرونبهصرفهتر باشد، کشورهای منطقه ترجیح میدهند از خاک ایران استفاده کنند. کاهش تعرفه ترانزیت، ایجاد مناطق آزاد مشترک، توسعه سریعتر خطوط ریلی و دیجیتال سازی کامل بارنامهها و امور گمرکی باید در دستور کار باشد. فراموش نکنیم که ترانزیت تابعی از سه مؤلفه امنیت، سرعت و قیمت است.
ایران اگر همت کند، میتواند حداقل در دو مورد اول از سه مورد، بهراحتی از مسیر ترامپ بهتر عمل کند. در غیر این صورت با ایجاد و تثبیت مسیر ترامپ شرایط در قفقاز برای ایران از قبل هم دشوارتر خواهد شد.
استاد دانشگاه و کارشناس مسائل قفقاز













