عصر ایران؛ جواد لگزیان - آدمکهایی با لباسهای پر زرق و برق و ماشینهای هیولامانند که با تکبری جنونآمیز مایملک حقیر خود را به نمایش می گذارند و با کمدی ترسناکی ادای خوشبختی و کامرانی را درمیآورند، حقیقتا شایسته نام لمپنبورژوازیاند که امروزه در خیابانهای بیهودگی ویراژ می دهند و بر صفحات مجازی نقش باطل می زنند؛ طبقهای عجیب و غریب که اکنون اطوار خندهآور و کمدی زندگیاش طنینی تراژیک در فاصله با روزگار پرمرارت فرودستان و حتی طبقه متوسط یافته است.
کتاب «دگرگونی در طبقههای اجتماعی در ایران (از دههٔ ۱۳۴۰ تا ۱۳۹۷)» از محمد رحمانزاده هروی گامی است برای شناخت ساختار و آمیزۀ طبقههای اجتماعی ایران و ویژگی های تاریخی پیدایش، بالندگی و دگرگونی آن. کتابی که تلاش دارد به پشتوانۀ چندین سال کار پژوهشی و پیگیر در این زمینه تحقیقی شایسته ارائه دهد.
به عقیده محمد رحمانزاده هروی در کمابیش شصت سال گذشته دگرگونیهای چشمگیری در ساختار و آمیزۀ طبقاتی جامعۀ ایران پدید آمده است. برای نمونه، اکنون دیگر چیزی به نام طبقۀ دهقان در ایران و شاید در بیشتر کشورهای جهان وجود ندارد. طبقۀ کارگر صنعتی با همۀ نقشی که در تولید اقتصادی و زندگی اجتماعی دارد، دیگر نقش و جایگاه چیره را در جمعیت ایران ندارد و این نقش هم پیوسته رو به کمرنگ شدن دارد.
در برابر آن، طبقهای به نام «طبقۀ میانۀ نوین» هم در سازمان اجتماعی تولید و هم در کل جامعه در حال رشد است و البته سر و کله یک طبقه لمپنبورژوازی هم پیدا شده که درباره کمدی تراژدی آن در ادامه بیشتر خواهیم خواند.
رحمانزاده هروی در فصل نخست «نگاهی مفهومی به «طبقهی اجتماعی» در جهان و ایران» موضوعاتی مانند پارادایمهای اندیشگی و طبقاتی، مدلهای غربالگری و دستهبندی جمعیت شاغل و گروهبندی آنها در چند طبقۀ اجتماعی را تعریف و نقش آنها را نشان می دهد. در این فصل همچنین، طبقههای اجتماعی را خودبنیاد و دارای سرشت اقتصادی دانسته و معتقد است طبقههای اجتماعی به گروههای بزرگ و کمابیش پایدار فراقومی، فراجنسی و فرازبانی از جمعیت هر جامعه گفته می شود که در چارچوب تاریخی و زمانی ویژه، و سهم و جایگاه خود در مالکیت ابزار تولید و داراییهای مشهود یا نامشهودِ آفرینش ارزشافزوده، پدید آمدهاند.
در فصل دوم «جمعیت و مهارتهای کاری آن در ایران از میانهی دههی ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۹۶» ساختار جمعیتی و جمعیت شاغل کشور بررسی و با سطح سواد، آموزش و مهارتهای آن که شرط توانایی انجام وظایف شغلی هر هموند سازمان اجتماعی تولید و توزیع است، آشنا می شویم. در این فصل همچنین از بنمایههای آفرینش «ارزش» اقتصادی در جامعه و معیارهای سنجش دگرگونی طبقههای اجتماعی سخن گفته می شود.
در فصل سوم «جایگاه طبقاتی جمعیت فعال کشور در بخش کشاورزی سازمان اجتماعی تولید» به زیرساختهای اقتصاد کشاورزی ایران در دستکم شش دهۀ گذشته پرداخته است. اصلاحات ارضی سال ۱۳۴۱، پارادایمهای چیره بر برپایی و چرخاندن بنگاههای کشاورزی کشور و آب و زمین در این بازۀ زمانی، تغییر توازن جمعیتی میان شهر و روستا و مانند آن، از موضوعات این فصل است.
در فصل چهارم «جایگاه طبقاتی جمعیت فعال کشور در بخش صنعتی سازمان اجتماعی تولید» سخن بر سر نقش و جایگاه نفت و صنعت در تغییر و آرایش طبقههای اجتماعی ایران در شش دهۀ گذشته است. در این فصل همهنگام با بررسی زیرساختهای صنعتی کشور و دستاوردها و ناکامیهای آن در شش دهۀ گذشته، صنایع نفت و گاز و آب و برق نیز از نظر جمعیت و ساختار طبقاتی طبقۀ کارگر بررسی شده است.
در فصل پنجم «بخش خدمات و طبقههای اجتماعی» نقش و جایگاه بخش گستردۀ خدمات بررسی می گردد. ویژگی طبقهها و قشرهای اجتماعی شاغل در گروه خدمات مانند خردهفروشی، رستوران و هتلداری، حملونقل و انبارداری، خدمات مالی و سرمایهگذاری، بیمه و بانکداری، آموزش، و تندرستی در این بررسی جای می گیرد.
از نگاه کتاب گسترش این بخش در شش دهۀ گذشته، نقش طبقۀ میانۀ نوین و لایههای تکنوکراسی و بوروکراسی را در جامعه، پررنگتر از پیش ساخته است. فزون بر آن، در این فصل به چیستی طبقۀ میانۀ نوین، تفاوت آن با خردهبورژوازی، و چالشهای پرسمان طبقۀ میانۀ نوین پرداخته شده است.
کتاب در فصل ششم «انقلاب ۱۳۵۷ و تأثیر آن بر روند دگرگونی آمیزهی طبقاتی جمعیت کشور» به مفهوم و چیستی انقلاب، سرشت و روند پیدایش و پیروزی انقلاب، طبقهها و قشرهای اجتماعی شرکتکننده در انقلاب، سرنگونی بورژوازی یا بخش خصوصی نظام پیشین، مصادره و ملی کردن داراییها و سرمایههای حاکمان سرنگونشده و بورژوازی پیش از انقلاب، و روند و چگونگی جابهجایی و انتقال این داراییها به طبقهها و گروههای اجتماعی پس از انقلاب، می پردازد.
در فصل هفتم «طبقههای اجتماعی و گروههای مرجع در ایران کنونی» کتاب تلاش دارد بر پایۀ برداشتهای پارادایمی و تئوریک خود و یافتههای اقتصادی سازمان اجتماعی تولید و توزیع، یک مدل طبقاتی برای کشور پیشنهاد کند، و یافتههای خود را دربارۀ شرایط طبقاتی کنونی کشور و آمیزۀ طبقههای اجتماعی آن، نشان دهد.
این مدل فزون بر برداشتها و باورهای تئوریک نگارنده، بر پایۀ دادههای نهادهای رسمی کشور و گاه دادههای معتبر دیگر، طرحریزی و تئوریزه شده است.
در این فصل، نویسنده پس از آشنایی کوتاه با برداشت روشنفکران و کنشگران سیاسی دهۀ ۱۳۵۰ از ساختار طبقاتی کشور، برداشت خود از طبقهها و قشرهای اجتماعی کنونی کشور مانند سرمایهداران (بورژوازی)، طبقۀ میانۀ نوین، و طبقۀ کارگر را نشان خواهد داد.
در فرازی از کتاب رحمانزاده هروی به این نکته اشاره دارد: لمپن پرولتاریا نامی بود که مارکس به بخشی از طبقۀ کارگر داده بود که به هنجارهای پذیرفتهشدۀ طبقاتی و ملی پایبند نبودند. اما راستی آن است که این ویژگیها را امروز در رفتار بسیاری از آدمیان بهویژه دارندگان قدرت و ثروت نیز می توان دید.
همانگونه بسیاری از لمپنها و بزهکاران ممکن است به ثروت، سرمایه و قدرت دست یابند بیآنکه از رفتار بیبندوبار خود دست بردارند. ازاینرو، ما می توانیم سرمایهداری را نیز که ویژگیهای لمپنی داشته باشد، «لمپن بورژوازی» بنامیم... در دستکم ۲۰۰ سال گذشته، سرمایهداران بسیاری بودهاند که پولهای کلان خود را یا در کارهای غیراخلاقی مانند قمارخانه سرمایهگذاری کردهاند و هم در قاچاق مواد مخدر، ارز، قاچاق انسان و مانند اینها... لمپن بورژوازی یعنی همآمیزی فساد اداری و اقتصادی برای دستبرد به داراییهای ملی و عمومی، و یا کلاهبرداری از دولت یا شهروندان.
به عقیده رحمانزاده هروی اما بورژوازی ملی، یعنی آن دسته از سرمایهگذاران و مالکان بنگاههای بخش خصوصی که در پی عملکردی واقعی و سودآور در هر یک از بخشهای اقتصادی کشور، افزایش پایدار تولید ناخالص داخلی و درآمد ملی باشند نمی توانند به منافع درازمدت کشور و مردم بومی، و زیرساختهای اجتماعی آن بیتفاوت باشند و آن را قربانی سوداندوزی خود کنند.
این شرط رفاه درازمدت و پایدار جامعه است که بورژوازی ملی را از لمپنبورژوازی و نوکیسگانی که همه چیز را قربانی سود شخصی خود می کنند، جدا می سازد. وفاداری به منافع کلان سیاسی و اقتصادی کشور، بخشی از این اخلاق اجتماعی است که به سهم خود پشتیبان سرمایه و منافع بورژوازی کشور هم هست. بورژوازی هر کشور تنها هنگامی می تواند شایستۀ پسوند «ملی» باشد که خود دستی تعیینکننده در دولت و قدرت سیاسی داشته باشد، و بتواند و بخواهد که با لمپنبورژوازی رویارویی کند.
کتاب «دگرگونی در طبقههای اجتماعی در ایران (از دههٔ ۱۳۴۰ تا ۱۳۹۷)» نوشته محمد رحمانزاده هروی در ۵۴۴ صفحه و با قیمت ۷۵۰۰۰۰ تومان را انتشارات اختران رهسپار بازار کتاب کرده است.