آلفرد یعقوب زاده: فتوژورنالیسم در حال مُردن است/ خوشحال شدم گفتند جاسوس روسیه‌ای

عصر ایران شنبه 22 آذر 1404 - 15:11
آلفرد یعقوب‌زاده که ساکن فرانسه است، دو هفته قبل پس از ۱۶ سال و به دعوت جشنواره جهانی فیلم فجر - که در شیراز برگزار شد - به ایران برگشت و ضمن برگزاری یک کارگاه آموزشی، به داوری عکس‌های جشنواره نیز پرداخت.

آلفرد یعقوب‌زاده، عکاس شناخته‌شده ایرانی از تجربه‌ها و خاطراتش گفت، از علاقه‌اش به ایران، عکاسی در کشورهای مختلف مثل افغانستان و جنگ اوکراین، انتخابات سال ۸۸، از ایران در رسانه‌های غربی و جنگ ۱۲روزه. او معتقد است: با پیشرفت تکنولوژی و تغییر شیوه‌های انتشار خبر، فتوژورنالیسم در حال مُردن است و حتی سینما هم دیگر مثل گذشته نیست، در این بین تنها چیزی که هنوز اصیل باقی مانده، نقاشی است.

به گزارش ایسنا، آلفرد یعقوب‌زاده از چهره‌های مطرح عکاسی جنگ در ایران و جهان است که سال‌هاست با رسانه‌های بین‌المللی و آژانس‌های عکس معتبر دنیا همکاری دارد. او از انقلاب سال ۱۳۵۷ با رها کردن رشته طراحی داخلی، سراغ عکاسی رفت و بعد از آن تصاویری را نه فقط از انقلاب ایران، بلکه از تعداد زیادی از بحران‌های داخلی و جنگ‌ها در کشورهای گوناگون ثبت کرده است.

یعقوب‌زاده که ساکن فرانسه است، دو هفته قبل پس از ۱۶ سال و به دعوت جشنواره جهانی فیلم فجر - که در شیراز برگزار شد - به ایران برگشت و ضمن برگزاری یک کارگاه آموزشی، به داوری عکس‌های جشنواره نیز پرداخت.

او در حین سفر به شیراز از پروژه عکاسی خود نیز غافل نشد؛ پروژه‌ای که از سال‌ها قبل یعنی از زمان ظهور داعش در حال آماده‌سازی آن است. او گزارشی تصویری را مرتبط با برخورد سخت داعشی‌ها با اقلیت‌های مذهبی آماده می‌کند و طبق گفته خودش سعی کرده سیر ظهور و حرکت مسیحیت را در خاورمیانه عکاسی کند. برای این پروژه سفر به هشت کشور ضروری بوده که در بین آن‌ها ایران به دلیل پناه دادن به ارامنه اهمیت زیادی دارد.  

این هنرمند عکاس در حاشیه جشنواره جهانی فیلم فجر در گفت‌وگویی با خبرنگار ایسنا از سال‌های دوری‌ و دلتنگی‌اش از ایران و تصویری که در این سال‌ها از ایران در رسانه‌های غربی دیده صحبت کرد. ‌همچنین با بیان خاطراتی از موقعیت‌های کاری خود، بعضی تجربه‌های سختش را بازگو کرد و در آخر هم از پیش‌بینی خود برای آینده عکاسی و سینما گفت.  

آلفرد یعقوب زاده عکاس شناخته شده ایرانی

آلفرد یعقوب‌زاده در ابتدای صحبت از علاقه‌اش به ایران و فرهنگ ایرانی گفت و اینکه با وجود داشتن همسر غیرایرانی - خبرنگاری که اولین بار برای گزارش مراسم تشییع پیکر بنیانگذار جمهوری اسلامی به ایران آمده بود - منزلش با چیدمانی از دکور ایرانی، غذای ایرانی و زبان فارسی رنگ و بوی وطن را می‌دهد و توانسته از این طریق ارتباطش را با ایران حفظ کند؛ ضمن اینکه فرزندانش هم بسیار علاقه‌مند سفر به ایران هستند. او البته تاکید داشت که هیچ گاه حس خلأ دوری از کشورش از بین نرفته و به همین دلیل از اینکه به بهانه جشنواره جهانی فیلم فجر توانسته  بعد از سال‌ها به ایران برگردد، ابراز خوشحالی کرد.

ایران را در رسانه‌های غربی چگونه می‌بینند؟

او درباره اینکه در سال‌هایی که بیرون از ایران بوده چه تصویری را از کشورش در رسانه‌های خارجی دیده و چقدر آن تصاویر را مبتنی بر واقعیت تشخیص داده است، گفت: من کانال‌های مختلفی را برای اخبار ایران پیگیری می‌کنم. در این سال‌ها اتفاق‌های زیادی رخ داده که نیازی به قضاوت من نداشتند، مثلا در سینما جوایز مختلفی در جشنواره‌های مختلف به نام فیلمسازان ایرانی کسب شده که خبرهایش منتشر شده است، اما صحبت درباره اینکه چقدر از آنچه از کشور و جامعه ایران دیده‌ام براساس واقعیت بوده، متفاوت و کمی پیچیده است چون آنچه در ایران اتفاق می‌افتد گاهی به درستی منعکس نمی‌شود، آن هم به این دلیل که ما مطبوعات مستقلی نداریم.

در خارج از کشور هم اینکه چطور یک خبر را منعکس کنند به مسائل سیاسی بستگی دارد. درباره اتفاق‌های ایران رسانه‌ها در اکثر مواقع طبق انعکاسی که از ایران بیرون می‌آید گزارش می‌دهند. گاهی اتفاق‌هایی می‌افتد که بر اساس آن فکت‌هایی وجود دارد و قابل انکار یا تغییر نیستند اما در کل اخباری که از ایران بیرون می‌آید دست اول منتشر نمی‌شوند و به نوعی ممکن است یا فیلتر شوند یا یک "برداشت" باشند؛ بنابراین وقتی اینجا نیستم به سختی می‌توانم تصویر کاملی از ایران داشته باشم.

تجربه عکاسی از افغانستان دوران طالبان و انتخابات ۱۳۸۸ 

یعقوب‌زاده درباره اینکه آیا در سال‌های کاری خود برای انتشار عکس‌هایی که گرفته درگیر سانسور شده است، گفت: نه، به دلیل آنکه من در فرانسه زندگی می‌کنم و در آنجا سانسور وجود ندارد و دلیلی هم برای سانسور نیست. اگر هم کسی بخواهد سانسور کند می‌توانیم به مراجع قضایی شکایت کنیم. در کشورهای دیگری هم که سفر می‌کنم معمولا کسی چیزی نمی‌گوید. آخرین باری که به افغانستان رفته بودم و دو ماه آنجا ماندم متوجه بودم که طالبان سخت‌گیری‌های زیادی انجام می‌دهد و حساسیت‌هایی دارند، با این حال وقتی از افغانستان بیرون می‌آمدم هیچ کس عکس‌های مرا کنترل نکرد. جاهای مختلفی هم رفتم و چون روی موضوع آزادی زنان که به ویژه با حضور طالبان سختگیری‌های بیشتری به آن‌ها وارد شده، کار می‌کردم به مدارس زیرزمینی رفتم و از آنجا عکاسی کردم ولی با این حال هیچ کاری با من نداشتند.

او در پاسخ به اینکه آیا در زمان فعالیتش در ایران با سانسور  مواجه شده بود توضیح داد: اکثر کارهایی که در آن زمان انجام می‌دادم اجتماعی بود یا روی سوژه‌های مشخص کار می‌کردم مثل چهره‌های زن مدرن و سنتی ایرانی که در میان سنتی‌ها سراغ خانم ابتکار و نمایندگان مجلس رفتم و مشکلی نبود و در میان مدرن‌ها هم از هنرپیشه‌ها و چهره‌های هنری عکس گرفتم. بعد از آن روی اقلیت‌های مذهبی نیز کار کردم و برای اکثرشان از وزارت ارشاد مجوز گرفته بودم و مشکلی نداشتم.

زمان انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ هم آقایان (محمود) احمدی‌نژاد و (میرحسین) موسوی رقیب یکدیگر بودند و کار عکاسی به روال عادی پیش می‌رفت چون وقتی انتخابات در حال برگزاری است هیچ کدام از گروه‌ها ممنوع نیستند و می‌توانیم با همه ارتباط داشته باشیم. وقتی نتیجه آمد مقداری اختلاف بین این دو نفر وجود داشت و بعد هم یکسری تظاهرات اتفاق افتاد. در جریان سفرهای انتخاباتی، هم با آقای احمدی‌نژاد و هم با آقای موسوی بودم که برای من جالب بود. اما نتایج، مثبت و منفی شد و در یکسری از این اعتراض‌ها که رسمی هم بود، آقای موسوی  به میدان آزادی رفت، یک راهپیمایی طولانی شکل گرفت و من عکاسی خود را انجام دادم و مسئله‌ای نبود که بخواهند جلوگیری کنند. البته به هر حال از لحاظ امنیتی معمولا مواردی هست و هر جا قانون خود را دارد. من به عنوان یک خبرنگار بین‌المللی به هر کشوری که سفر کردم متوجه شدم هر کدام قوانین خود را دارند و باید به ساز آن‌ها رقصید.

یعقوب‌زاده در پاسخ به اینکه کدام کشور قوانین سختگیرانه‌تری داشته است گفت: تنها جایی که یادم می‌آید و مرا ناراحت کرد در جنگ اوکراین بود که دو ماه آنجا ماندم. با خودم می‌گفتم این جنگ را پوشش می‌دهم و طبق عادتم با رزمنده‌ها طرف هستم در صورتی که در آنجا فقط خرابه‌ها و آواره‌ها را به ما نشان می‌دادند.  بعد از گذشت دو ماه دیدم با این کارم فقط اوکراین را تبلیغ می‌کنم چون کنترل می‌کردند و نمی‌گذاشتند به جبهه برویم.

البته چند باری به خط مقدم رفتم ولی مرا بازداشت و بازجویی کردند و تازه لبخند هم نمی‌زدند. به آن‌ها می‌گفتم پولی که شما خرج می‌کنید از مالیات ما در اروپاست، پس حداقل لبخند بزن ولی می‌گفتند ممکن است تو جاسوس روسیه باشی، وقتی این را گفتند خوشحال شدم چون معمولاً به من برچسب جاسوسی برای آمریکا و اسرائیل را می‌زدند. آخر سر هر چند از آنجا رها شدیم ولی دیگر به اوکراین برنگشتم و این یکی از جاهایی بود که سخت‌گیری کردند، که حالا می‌شود گفت یا به‌خاطر سانسور بود یا مسائل امنیتی و نظامی ولی هر چه بود من از این سخت‌گیری‌ها خوشم نیامد.

کتک خوردن در افغانستان

این هنرمند عکاس درباره تجربه حضور خود در افغانستان و بعضی احساسات منفی که گاهی در رفتار مردمان دو کشور دیده می‌شود بخصوص بعد از اخراج اتباع افغانستانی از ایران بیان کرد: قبل از این مسئلۀ اخراج اتباع، مرا دو بار در افغانستان کتک زده بودند؛ یک بار لحظه‌ای که تا دهان باز کردم حرف بزنم، به صورتم زدند و گفتند ایرانی هستی. یک بار دیگر هم در کابل مرا زدند و دوربینم را گرفتند. آنجا بعضی از مردم به آن‌هایی که با من برخورد کردند می‌گفتند اگر در ایران با تو بدرفتاری شده به این فرد چه ربطی دارد؟! آخر هم دوربینم را دادند و مرا رها کردند ولی این مسئله از گذشته در افغانستان وجود داشته و حالا مردم جری‌تر شده‌اند،  

اما باید پذیرفت که به هر حال ازدحام و یکسری مشکلات وجود دارد. آن‌هایی که به ایران می‌آیند مسائل سیاسی ندارند و اکثرشان می‌گویند ما با طالبان نیستیم. ولی واقعیت این است که بعضی از آن‌هایی که می‌آیند یا آمده‌اند از نظر کلی شباهت‌هایی با طالبان دارند و فقط سیاسی نیستند. بیشتر مشکلات آن‌ها اقتصادی است و تمام این دردسرها چیزی است که در اروپا هم وجود دارد چون زیاد از حد هستند. با این وجود خیلی از افغانستانی‌ها خوبند و با ما مشکلی ندارند.

باید از از زیبایی‌های ایران گفت

او در بخش دیگری از این مصاحبه به وابستگی رسانه‌های ایران به جریان‌های سیاسی و دولت اشاره کرد که سبب می‌شود هیچ کدام نتوانند به راحتی مسائل مربوط به کشور را بیان کنند، در حالی که معتقد است باید ایران را به شکل دیگری به دنیا نشان داد و از زیبایی‌ها و مسائل مختلفی گفت که دنیا چیزی از آن‌ها نمی‌داند.

عکاسی‌ای که هنر نیست؛ زندگی است

 یعقوب‌زاده در مقاطعی از دوران فعالیت خود سراغ عکاسی مد و فشن هم رفته و از چهره‌های هنری همچون هدیه تهرانی برای مجله نشنال جئوگرافی عکس برداشته است. او در توضیح این تغییر مسیر کاری و مرز میان عکاسی خبری و عکاسی هنری از نگاه خودش گفت: من چندین جنگ و انقلاب را پشت سر گذاشته و از آن‌ها عکاسی کردم. وقتی در فرانسه بودم با خودم گفتم این دنیا فقط به جنگ و انقلاب ختم نمی‌شود. در این کره زمین همه چیز وجود دارد و برای من مثل یک گلستان می‌ماند، پس در این زندگی دنبال چیزهای مختلف رفتم. من در کارم از همه چیز عکاسی کردم و از چیزی هم خجالت نمی‌کشم. دوست دارم کشف کنم. وقتی از موسیقی و مد عکاسی می‌کنم برای من هنر نیست بلکه زندگی است و امیدوارم این مسیر را ادامه دهم که حتماً ادامه خواهم داد.

آینده عکاسی و فتوژورنالیسم

او که در بخش‌هایی از صحبت خود به پدیده شهروند - خبرنگار اشاره کرد و گفت که وقایع جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل را از طریق ویدیوهایی که مردم از پشت بام‌ خانه‌های خود در توییتر منتشر می‌کردند، دنبال می‌کرده، در پاسخ به اینکه با توجه به همین تجربه‌ها آینده عکاسی را چه می‌بیند، توضیح داد:‌ چند سال قبل در عکاسی خبری می‌گفتیم که مرگ فتوژورنالیسم، آینده عکاسی خواهد بود. همه می‌گفتند نه، این دوربین وجود خواهد داشت و دارد، ولی از نظر حرفه‌ای تقریباً یواش یواش در حال مردن است و می‌میرد. همانطور که شما الان روبه‌روی من نشسته‌اید با یک موبایل، که خودِ همین قاتل ماست.

شما با این تلفن عکس می‌گیرید، با دوربین آن از من فیلم می‌گیرید، با خانواده خود تماس می‌گیرید و با آن حساب و کتاب هم می‌توانید بکنید. در واقع امروز مطبوعات به جایی رسیده که دیگر اشباع شده است. قبلا آژانس‌های خیلی بزرگی مثل گاما و سیگما وجود داشتند ولی الان فقط «اِی پی»، «رویتر» و «گِتی» هستند و به محل ذخیره تصاویر تبدیل شده‌اند و دیگر جایی برای دیگران باقی نمانده. در ایران عکاس زیاد است که خیلی هم خلاق هستند و به عکاسی علاقه دارند ولی مسئله این است که کجا می‌توانند عکس‌های خود را چاپ کنند و از آن استفاده کنند؟ هیچ کجا! پس تنها کاری که کردند این بود که به هنر پناه بردند.

این در حالی است که برای من هم که سال‌هاست کار می‌کنم چنین مسائلی وجود دارد. مثلاً در گذشته با مجله‌های مختلف و معتبری کار می‌کردیم و سفارش عکس می‌دادند ولی دیگر به آن صورت خبری از سفارش نیست. پسرم را که با لوموند فرانسه همکاری می‌کند می‌بینم که ۳۴ ساله است و نسبت به زمانی که من خوب کار می‌کردم و پول درمی‌آوردم نمی‌تواند کار ‌کند و نمی‌دانم چطور اجاره‌خانه خود را می‌پردازد. او هم امروز به این فکر می‌کند که نیمی از کارش را به خبر و نیم دیگر را با عکاسی هنری پر کند که بازار بهتری دارد، بنابراین به نظر من عکاسی فتوژورنالیسم هست ولی در واقع نیست و اگرچه هنوز سکته نکرده اما به مرور این اتفاق در حال رخ دادن است.

هنرپیشه‌ها و خواننده‌هایی که دیگر جاودانه نیستند

او در پاسخ به اینکه آیا این تغییری را که درباره آن صحبت می‌کند در سینما هم می‌بیند گفت: در سینما نه، چون تغییرات در سینما رخ داده است. ما قبلاً هنرپیشه‌های نامداری داشتیم که جاودانه بودند اما الان ما دیگر هنرپیشه جاودانه نداریم. یکی دو روز می‌آیند و می‌روند. خواننده‌ای نداریم مثل ری چارلز یا مایکل جکسون و... که ماندگار باشد، جوان‌ترها هم رپ گوش می‌دهند که من اصلاً نمی‌فهمم چه می‌گوید. به نظرم تنها چیزی که الان همچنان پایدار باقی مانده و خلاقیت در آن وجود دارد نقاشی است. تنها چیزی که هنوز اوریجینال است بوم است و قلمو و رنگ. کلا در این دنیا دیگر چیزی ماندگار نیست. در سینما چه کسی الان معروف است؟ فیلم‌هایی را که الان می‌بینیم دیگر کسی به یاد نمی‌آورد. می‌روند اسکار هم می‌گیرند ولی ممکن است سه سال دیگر آن فیلم را نبینید. آن‌هایی که مانده‌اند انگشت‌شمارند و با این شرایط نمی‌دانم این دنیا به کجا می‌رسد.

آلفرد یعقوب‌زاده که قرار است روز ۲۲ آذر در موزه سینما یک کارگاه برگزار  کند، درباره انتقال تجربه‌های بین‌المللی به جوان‌ها گفت: تجربه‌های من مقداری قدیمی هستند و اگر بخواهم مدام از گذشته صحبت بکنم مثل «دایی جان ناپلئونِ» آن سریال معروف می‌شوم و می‌گویند قدیمی هستی. در حالی که بچه‌های امروز مرتب با تکنولوژی‌های جدید در حال یادگیری هستند و من نمی‌توانم آن تجربیات قدیمی را منتقل کنم. فقط می‌توانم خاطراتم را بگویم. البته خودم نیز در حال یادگیری هستم و اگرچه تغییرات بسیار زیاد است و گاهی نمی‌توان آن‌ها را دنبال کرد اما تلاش می‌کنم در یوتیوب وگوگل جست‌وجو کنم و یاد بگیرم. ‌

او در پایان این گفت‌وگو درباره اینکه کدام نقطه از جهان را بحرانی‌تر از دیگر جاها می‌داند که بخواهد برنامه سفرش را برای عکاسی به آنجا تنظیم کند، گفت: هنوز به طور قطعی تصمیم نگرفته‌ام و فعلا سرگرم آماده‌سازی و چاپ چند کتابم هستم که یکی از آن‌ها درباره دیوار برلین به زودی در ایران چاپ می‌شود. کتابی را هم از خاطرات دوران گذشته می‌خواهم آماده کنم. یک کتابم از افغانستان نیز به تازگی چاپ شده است. درباره سفر نمی‌دانم چه اتفاقی می‌افتد چون همه چیز در دنیا به سرعت در حال پیش رفتن است، چیزهایی ناگهان مثل رعد و برق می‌آید و می‌رود مثل همین چند وقت قبل که در مراکش یک انقلاب کوچک رخ داد. اما اولین برنامه‌ قطعا این است که سال نو (میلادی) کنار خانواده‌ام باشم و حتما سال آینده دوست دارم به ایران برگردم.  

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.