خبرآنلاین - این سند، مجموعهای از پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم بر منافع و امنیت ملی ایران دارد که در سطوح «امنیت ملی»، «اقتصاد و انرژی»، و «معادلات منطقهای» قابل توجه است؛ آنچه روز گذشته دونالد ترامپ آن را به شکلی روشن به تصویر کشید: از نزدیک بودن به یک تفاهم با ایران پیش از جنگ دوازده روزه، تا از بین بردن توانایی هستهای و قدرت منطقهای آن؛ و اکنون مقابله با خطرات محتمل برآمده از توانایی موشکی و پهپادی و...
محیط امنیتی سختتر برای ایران
نخستین پیامد مهم سند، احیای مفهوم «حوزه نفوذ» و اولویتدادن مطلق به نیمکره غربی است. رئالیسم ساختاریِ NSS ۲۰۲۵ ایجاب میکند آمریکا منابع، انرژی و ظرفیت نظامی خود را تنها در مناطقی متمرکز کند که تأثیر مستقیم بر بقای آن دارند. این بهظاهر کاهش مداخله، در عمل به معنای تقویت نظمهای منطقهای سخت است؛ نظمی که در هر منطقه باید بهدست بازیگران غالب همان منطقه اداره شود و آمریکا صرفاً نقش «متعادلکننده دریایی» را ایفا میکند.
در این چارچوب، غرب آسیا به میدان رقابت شدید قدرتهای منطقهای تبدیل میشود؛ رقابتی که آمریکا مایل است هزینه آن را بازیگران محلی بپردازند. در نتیجه:
اسرائیل قدرت عمل بیشتری برای اقدامات پیشگیرانه (Preventive) پیدا میکند و آمریکا صرفاً در سطح «حمایت از بازدارندگی» دخالت خواهد کرد.
ارتشهای عربی متکی بر آمریکا، از جمله عربستان و امارات، وارد مرحله جدیدی از توانافزایی میشوند تا خلأ احتمالی کاهش حضور مستقیم آمریکا را پر کنند.
فشار بر ایران برای مهار برنامه موشکی و پهپادی به شدت افزایش مییابد؛ نه از زاویه هنجاری ـ حقوق بشری، بلکه از زاویه تعادل قوا.
این تحولات محیطی، هزینههای راهبردی ایران در حفظ عمق دفاعی منطقهای را بالا میبرد؛ چراکه:
مهار برنامه موشکی ـ پهپادی ایران تا سطح خطرزدایی از متحدان آمریکا پیش خواهد رفت.
اسرائیل شمشیر داموکلس اقدامات پیشگیرانه را بر سر ایران نگاه خواهد داشت؛ وضعیتی که «آماده باش مستمر» را تبدیل به «استهلاک» میکند.
اینجا یک شیفت راهبردی در حال رخ دادن است؛ اینکه:
دیگر نگرانی از برنامه هستهای ایران در ساختار امنیت بینالملل چندان مطرح نیست، اگرچه تحریمهای آن باقی خواهد ماند؛ بلکه نگرانیها در حال انتقال از موضوع هستهای به توان موشکی و پهپادی ایران است. نیویورکتایمز اخیرا در تحلیل خود نوشت:
The Pentagon reportedly expended about one quarter of its overall stockpile of high-altitude missile interceptors helping to defend Israel against Iran’s ballistic missiles earlier this year. And that was in a war that lasted just ۱۲ days.
در این معنا که: «پنتاگون حدود یکچهارم از کل ذخیرهی موشکهای رهگیر ارتفاعبالای خود را برای کمک به دفاع از اسرائیل در برابر موشکهای بالستیک ایران مصرف کرده است. و این در جنگی بود که تنها ۱۲ روز طول کشید.»
این قدرت دفاعی، قطعا نگرانیآفرین و تغییردهنده معادلات راهبردی است. ازاینرو، ایران باید برای مقابله با این محیط امنیتی سختتر، از لاک دفاعی به وضعیتی ترکیبی روی آورد.
کاهش ارزش ژئوپلیتیک ایران در معادله شرق ـ آمریکا
در دوره پراگماتیسم لیبرال، ایران بهعنوان «گره ژئوپلیتیکِ مزاحم» تعریف میشد که باید باز شود تا نظم جهانی مستقر گردد. اما در رئالیسم جدید، ایران نه تهدید هنجاری بلکه یک بازیگر منطقهای مزاحم در چارچوب رقابت قدرتهای بزرگ است.
این تغییر معنایی دو پیامد بنیادین برای منافع ملی ایران دارد:
کاهش امتیاز ژئوپلیتیک ایران برای چین
پکن در شرایط جدید بهدنبال ریسکزدایی از روابط با آمریکا است و ترجیح میدهد ایران را نه «اهرم فشار»، بلکه «منبع مخاطره» ببیند. این امر جایگاه ایران را در استراتژی شرق تضعیف میکند.
روسیه نیز ایران را جانشینپذیر میبیند
مسکو در جنگ بلندمدت خود به چین و هند وابستهتر شده و حاضر نیست هزینههای تنشزایی ایران با غرب را بپردازد. از این رو، رابطه ایران ـ روسیه نیز بیش از آنکه راهبردی شود، «عملیاتی» باقی میماند.
لذا، سند ۲۰۲۵:
بهجای ارتقای جایگاه ایران در بازی قدرتهای بزرگ، موقعیت ایران را منطقهایتر و کمتر استراتژیک میکند؛
رقابتی را بازمیگرداند که قواعد آن نه با «ارزش»، بلکه با «وزن قدرت» تعیین میشود.
تهیشدن تدریجی کارت انرژی ایران
در NSS ۲۰۲۵ رقابت انرژی به سه محور تقلیل یافته: امنیت زنجیره تأمین، گذار انرژی، و کاهش وابستگی آمریکا به منابع غیرهمسو. این رویکرد برای ایران پیامدهای مشخصی دارد:
تحریمها تداوم مییابند، زیرا بخشی از معماری امنیتی جدید است نه ابزار فشار مقطعی.
افزایش وابستگی چین به عربستان و امارات، تقاضای نفت ایران را کاهش میدهد.
روسیه با خطوط لوله به چین و قراردادهای کلان هند مزیت رقابتی پایدار پیدا میکند و ایران بازنده اصلی این معادله خواهد بود.
لذا:
در غیاب یک توافق پایدار با آمریکا، بازار نفت و گاز ایران بیش از پیش به سمت انزوا میرود؛ «مزیت انرژی»، از یک دارایی راهبردی به دارایی کمکارکرد و رو به استهلاک تبدیل میشود؛ و ارزش راهبردی ایران، در یک «پل گذر» محصور میگردد.
کاهش اولویت خاورمیانه برای آمریکا؛
در رئالیسم منطقهای سند، واشنگتن مسئولیت امنیتی خود را در غرب آسیا و خلیج فارس کاهش میدهد و تنها زمانی وارد منازعه میشود که تهدیدی مستقیم متوجه امنیت داخلی آن باشد.
بر این مبنا:
آمریکا نقش اسرائیل را در سطح بازدارندگی منطقهای حفظ میکند؛ و این باعث افزایش احتمال درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل از یکسو و پیوستن دیگران به توافق ابراهیم از سوی دیگر خواهد شد.
روابط ایران و عربستان و نوع تعاملاتشان برای تنظیم امنیت منطقه، اهمیت و حساسیتی دوچندان برای غرب و شرق - آمریکا، چین، روسیه - مییابد.
این وضعیت برای ایران هم فرصت میآفریند و هم تهدید:
فرصت از آن جهت که «صحنهی منطقهای» از اشباع حضور آمریکا خالی میشود؛ و
تهدید از آن جهت که - در صورت تداوم انزوای فعلی ایران، چه بینالمللی و چه منطقهای - نظم منطقهای بدون مشارکت ایران تثبیت خواهد شد؛ و این تثبیت، هزینههای بازیگری ایران را افزایش میدهد.
فشار ساختاری برای مذاکره؛ نه از مسیر هنجاری بلکه از مسیر هزینه – فایده
در سند ۲۰۲۵، آمریکا از «تغییر رژیم»، «ترویج دموکراسی» و «مجازات هنجاری» فاصله گرفته است. اما این به معنای کاهش فشار نیست؛ بلکه نوع فشار تغییر کرده است:
آمریکا بهجای فشار هویتی، فشار محاسبهای و اقتصادی اعمال میکند.
ائتلافسازی علیه ایران از مسیر «تهدید هنجاری» به مسیر «تهدید قدرتی» تغییر جهت داده است.
فشار برای بازگشت به مذاکرات، از منظر «تعادل منطقهای» است نه «ضرورت هستهای» یا «حقوق بشر» یا «دموکراسی».
از این رو، برای ایران:
مذاکره اجتنابناپذیر است، اما اولویت و چارچوب آن کاملاً تغییر کرده است.
موضوع مذاکرات آینده نه فقط هستهای، بلکه یک بسته جامع تعادل منطقهای خواهد بود؛ از یمن تا عراق، و از پهپاد و موشک تا توازن انرژی.
خطر در آستانه دروازه ایران
سند امنیت ملی ۲۰۲۵ آمریکا، وضعیتی جدید را بنیان میگذارد که در آن:
ارزشها جای خود را به منافع سخت دادهاند،
حوزههای نفوذ احیا شدهاند،
فشار بر ایران نه هنجاری بلکه قدرتی است،
کارت انرژی ایران تضعیف شده،
و منطقهگرایی سخت جایگزین مداخلهگرایی لیبرال شده است.
در چنین شرایطی، تنها راه پیشگیری از ««خطرِ تنزل راهبردی ایران»»:
حرکت بهسوی «رئالیسم توازنمحور»،
بازتنظیم برونراهبرد منطقهای،
مذاکرهی همهجانبه و مستقیم با آمریکا،
رابطه استراتژیکِ واقعی و منافعمحور با عربستان، و تبدیل عمق دفاعی به عمق دیپلماتیک، با اصلاحات بنیادین در سند سیاست خارجی و تغییر در کارگزاران دیپلماسی است.
*دیپلمات بازنشسته و مشاور سیاسی رئیس جمهور پیشین ایران
۲۱۹












