عصر ایران - در فیلم آروارهها ساخته استیون اسپیلبرگ دو صحنه مرجع وجود دارد، که برای همیشه دستور زبان سینما ر اتغییر داد ترکیبی از کارگردانی، تدوین و موسیقی در این فیلم پایه گذار مکتبی شد که اعلام کرد حتی نشان ندادن تهدید از نشان دادن آن میتواند ترسناکتر باشد.
در یک شهر ساحلی کوچک، کوسهای عظیم مردم را بهطور مرموز و مرگبار شکار میکند. کلانتر شهر که ترس از اب هم دارد همراه با یک شکارچی حرفهای کوسه و یک دانشمند دریایی برای نابودی کوسه راهی دریا میشوند.
از نکات برجسته فیلم آروارهها این است که فیلم از یک داستان سادهٔ «هیولا» به مواجههٔ انسان با ترس، طبیعت و ناتوانی خودش تبدیل میشود.
سکانس اولین مواجههٔ مستقیم کلانتر با کوسه مرجع است چون معرفی هیولا با شوک ناگهانی صورت میگیرد و نشان میدهد استیون اسپیلبرگ تا اینجا عمداً کوسه را پنهان کرده تا اثرش چند برابر شود.
این صحنه مرجع است چون تعریف میکند «اولین دیدار با تهدید» باید غیرمنتظره و کوتاه باشد، نه توضیحی و طولانی.
سکانس کشتن کوسه در آروارهها هم مرجع است چون اسپیلبرگ نشان داد ترس و هیجان سینمایی از کنترل، ریتم و تعلیق میآیند، نه از نمایش اغراقآمیز. او کوسه را تا حد ممکن کم نشان میدهد، تمرکز را بر واکنش انسانها، نگاهها و انتظار میگذارد. حتی در لحظهٔ مرگ کوسه هم نمایش مستقیم کوتاه است.
به لحاظ تدوین هم کاتها دقیق و هدفمند است، نه سریع و عصبی، نه کند و نمایشی، ریتم تدوین با ضربان قلب تماشاگر تنظیم میشود.
در موسیقی سکوت به اندازهٔ صدا مهم است، موسیقی جان ویلیامز قبل از حملهها حضور دارد اما در لحظهٔ مرگ کوسه کنار میکشد. در اینجا موسیقی برای ترساندن نیست برای آمادهسازی و همراهی با احساس و ذهن تماشاگر است.
اسپیلبرگ در آروارهها تعریف تازهای از فیلم ترسناک و هیولایی ارائه داد، نشان داد کمنمایی از پرنمایی مؤثرتر است، پایهگذار سینمای بلاکباستر مدرن شد، ثابت کرد هیولا لازم نیست زیاد دیده شود تا واقعی و هراسناک باشد.