عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 25 دسامبر مقارن با چهارم دی (و در سالهای کبیسه: پنجم دی) در بیشتر کشورهای جهان به عنوان زادروز عيسی مسيح جشن گرفته يا گرامی داشته میشود و با آن به پیشباز سال نو ترسایی (میلادی) میروند.
البته باید توضیح داد مسیحیان ارمنی ایرانی 6 روز پس از آغاز سال جدید میلادی را به عنوان زادروز مسیح جشن میگیرند و تبریک تولد عیسی مسیح به آنان -که کاتولیک یا پروتستان نیستند و پیرو کلیسای مستقل ارامنهاند- چندان وجهی ندارد.
با این حال تنها بخشی از ارتدوکسها (مسیحیت شرقی) و کلیسای مستقل ارامنه 6 ژانویه را به عنوان زادروز مسیح گرامی میدارند و بقیه مسیحیان جهان شامل کاتولیکها (پیروان واتیکان)، پروتستانها و اغلب ارتدوکسها 25 دسامبر( 4دی و در سال های کبیسه 5 دی) را به عنوان تولد مسیح و کریسمس جشن میگیرند.
کریسمس اگرچه عيدی مسيحی است اما نزد مسلمانان و ايرانيان نيز بسيار گرامی است و این احتمال، قریب به یقین است که پس از رسميت يافتن دين مسيح در 354 سال بعد بود كه در پی تعیین روزی به عنوان زادروز عیسی مسیح برآمدند و از يلدای ايرانی وام گرفتند به گونه ای که چهار روز پس از آن را قرار دادند چرا که یلدا، جشن زایش خدایگان ایزد یا میترا/ مهر و تولد خورشید است و از پاسی از شب تا طلوع خورشید بیدار میماندند.
در قرآن مجيد اشارهای به زمان تولد مسيح نشده هرچند 35 بار واژه عيسی يا مسيح آمده است. جالب اين كه در هر 35 بار كه نام «عيسی» آمده به صورت «عيسی بن مريم» است تا روايت برخی از فرقههای مسيحی درباره وجود پدری به نام «يوسف نجار» يا داعيه الوهيت و فرزند خدا بودن را رد كند و به صورت مشخصتر البته «لم یلد و لم یولد» و «اَحَد» و یگانه بودن که نفی «تثلیث» است. در آن باور محل تولد عيسی نيز يك آغل ذكر میشود اما قرآن، محل تولد را «مكان شرقی» معرفی میكند: «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا»
چنان که در آغاز آمد در ايران تولد مسيح از اين نظر هم جالب است كه اين باور وجود دارد كه تعيين 25 دسامبر و تنها 4 روز پس ازشب يلدا به خاطر اين است كه تاريخ ولادت قطعی نبوده و اين روز بر اساس باور ايرانيان باستان روز ولادت ميترا- خدايگان مهر و آفتاب- تعيين شده است.
دکتر عبدالحسین زرینکوب پژوهشگر سترگ و پرآوازه مینويسد: « آن گونه كه از انجيل متی و انجيل لوقا برمیآيد ولادت عيسی بايد يك يا دو سال قبل از تاريخ رسمی ميلاد رخ داده باشد. تاريخ ولادت او هم از روی قطع معلوم نيست. تاريخ 25 دسامبر را كه كليسای روم در سال 354 ميلادی برای روز ولادت او تعيين كرده بر وفق اسناد مصادف است با روز ولادت ميترا – خدايگان مهر و آفتاب شكست ناپذير- يا از آن مأخوذ بود. بر وفق روايات متی و لوقا در بيت لحم نزديك اورشليم به دنيا آمد اما در جليل نزديك ناصره و شمال فلسطين بزرگ شد و عنوان ناصری و نصارا كه منسوب بدان پنداشته میشود از همين جاست.»- [در قلمرو وجدان/ از فلسطين تا روم، ص 198]
راز ديگر محبوبيت فراوان عيسي مسيح در ميان مسلمانان و خصوصا ايرانيان البته مادر اوست. تا جايی كه در سورۀ آلعمران آيه 42 اين تعبير درباره حضرت مريم آمده است:
«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلي نِساءِ الْعالَمينَ» فرشتگان گفتند: اي مريم، همانا كه الله تو را برگزيد و پاكيزه گردانيد و سرآمد همۀ زنان عالم قرار داد . در آيهای هم (مائده - 75) او را «صديقه» معرفی میكند «وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ».
نگاه قرآن و انجيلها به عيسی و مريم البته متفاوت و گاه عكس هم است و چون اينجا تنها بحث تولد در ميان است به اين موارد نميتوان نمیپردازم اما مهمترين تفاوت، تاكيد قرآن بر «عيسی بن مريم» است تا هم «فرزند خدا» نفی شده باشد و هم موضوع «يوسف نجار» و تأكيد بر اين كه «الله» مريم را برگزيد و بر زنان ديگر سَروری داد.
مفسران شيعه البته بر اين باورند كه اين آيه زنان عالم تا زمان تولد عيسی مسيح را شامل میشود و نه بعد از آن را و بر اين اساس دختر گرامی پيامبر اسلام برترين دانسته میشود.
اشارات قرآن به عيسی مسيح با دقت فراوان و با مرزبندی كامل با پارهای باورهای مسيحيان است. هم با تأكيد بر انتساب به خداوند (الله) و نه هيچ خدای ديگری و هم با تعبير «عيسی بن مريم».
از جانب ديگر محبوبيت فراوان مسيح و مريم در ايرانيانی كه غالبا مسيحی نبودند و نيستند در ادبيات هزار ساله فارسی هم ريشه دارد. چرا كه شاعران پارسیگو از استعارههای مربوط به عيسی و مريم بسيار بهره بردهاند. سرآمد اين شاعران خاقانی است كه مادری مسيحی داشته است و از این رو بیشتر جای تعجب است که چرا در شعر خاقانی سویههای ضد زن پررنگ است؟
در ادبيات فارسی البته بيش از هر موضوع ديگر درباره عيسی و مريم آبستنی مريم عذرا در عين پاك دامنی و بیتماس با هيچ مردی منشأ بسياری از استعارات بوده است.
دكتر محمد خزايلی در كتاب معتبر و مستند «اَعلام قرآن» مینويسد: «تولد فرزند از دختر باكره و حتی ولادت خدا از دوشيزه در داستانهای ملل قديمه از قبيل هند و يونان وجود داشته چه در دورانی كه بكارت برای زنان زشتی و قبح به شمار میرفته و چه در دورهای كه بكارت، نشانۀ عفت و علامت حصر مالكيت مردان نسبت به زنان بوده است، آبستن شدن باكره به عنوان يك امر خارقالعاده يا به عنوان يكي از وقايع ممكنه مطرح میشده است. كريشنا خدای هنديان از دوشيزهای به نام ديواكی متولد شده و پيش از او انی خدای آتش هنديان از مايای عذرا.»- [ص572]
قرآن، مصلوب شدن عيسی مسيح را تأييد نمیكند هر چند كه قصد يهوديان برای اين كار تأييد شده با اين تفاوت كه اين باور وجود دارد كه فردی ديگر به اشتباه به دار كشيده شده است. اما اين تمثيل را شاعران ايرانی همواره به كار بردهاند. فردوسی دربارۀ «دار» عيسی میگويد:
همان دار عيسی نَیَرزد به رنج
كه شاهان، نهادند آن را به گنج
سعدي اما از «مَركب» عيسی میگويد:
خرِ عيسی گرش به مكه برند
چون بيايد، هنوز خر باشد
حافظ نيز از «دَم» عيسوی:
جان رفت در سَرِ می و حافظ به عشق، سوخت
عيسی دَمی كجاست كه اِحيای ما كند؟
دکتر عبدالکریم سروش هم در پژوهشی نشان داده که برخی از تعابیر حافظ برگرفته از انجیل است.
شاعران معاصر البته متأثر از شاعران مغرب زمين اشارات مكرری به صليب و مصلوب شدن دارند:
منوچهر آتشی میگويد:
«او با صليب چوبی و دشنام دشمنان
با كوه سرنوشت، گلاويز بود و من ...
من خود، صليب خويشتنم!»
فريدون مشيری هم سروده است:
«من مسيحا را بالای صليبش ديدم
با سرِ خَمشده بر سينه كه باز
به نكوكاری، پاكی، خوبی
عشق میورزيد
و پسرهايش را
كه چهسان پاک و مجرد به فلک تاختهاند
و چه آتشها هر گوشه به پا ساختهاند»
مشهورتر از همه شعر احمد شاملوست كه در «مرگ ناصری» شاهكاری بینظير عرضه میكند:
"شتاب كن، ناصری، شتاب كن!"
ز رحمی كه در جان خويش يافت
سبک شد
و چونان قويی مغرور
در زلالی خويشتن نگريست
(داستان العاذر که مرده بود و عیسی مسیح او را زنده کرد و وقتی دید او را به جل جتا می برند تا مصلوب کنند دچار عذاب وجدان شد ولی خود را این گونه آرام کرد او که می تواند مرده، زنده کند و به من حیات دوباره بخشید اگر بخواهد برای خود نیز کاری خواهد کرد).
فروغ اما به سبب زن بودن سراغ وجه مادرانه میرود:
شايد كه عشق من
گهوارۀ تولد عيسای ديگری باشد
با اين اوصاف گزاف نیست اگر گفته شود عيسی مسيح نزد ايرانيان تنها پيامبر مسيحيان تلقی نمیشود.
جداي اشارات متعدد قرآن به عيسی مسيح و 35 بار نام «مريم عذرا» كه مهمترين دليل مذهبی است به لحاظ ملی هم نزديكی عيد ميلاد به شب يلدا و پيشينه نام مسيح در اشعار شاعران پارسیگو چه در شعر كلاسيك و چه در شعر معاصر موجب شده در ايران نيز عيد كريسمس نه با اين نام كه در قالب تولد مسيح بسيار گرامی داشته شود ولو تعطيل رسمی نباشد وهر چند غير مسيحيان آيينی برگزار نكنند و غالب مسیحیان ایران هم چند روز پس از کریسمس را تولد مسیح بدانند.