همشهری آنلاین - مریم شیرافکن: تقریباً همه ما این تجربه را داشتهایم. کسی وارد زندگیمان میشود و ما خیلی زود خوبیهایش را میبینیم؛ مهربانی، عمق، پتانسیل، یا حسی از امنیت که حضورش ایجاد میکند. قبل از آنکه زمان کافی بگذرد، در ذهنمان داستانی از او میسازیم. داستانی که گاهی زیباست و گاهی خطرناک، اما اغلب واقعی نیست.
مشکل از جایی شروع میشود که تخیل را جایگزین مشاهده میکنیم. بهجای اینکه اجازه بدهیم رفتار آدمها در گذر زمان خودشان را نشان دهند، آنها را با آرزوها، کمبودها و نیازهای خودمان کامل میکنیم. در چنین شرایطی، آدم مقابل حتی لازم نیست کاری بکند؛ ما از قبل نسخهای ایدهآل از او ساختهایم.
قدرت سکوت
سکوت، برخلاف تصور رایج، ضعف نیست. وقتی کمتر توضیح میدهیم، کمتر توجیه میکنیم و کمتر دنبال تأیید میرویم، فضا ایجاد میکنیم. این فضا جایی است که آدمها در آن ناخواسته خود واقعیشان را نشان میدهند؛ از طریق انتخابها، واکنشها و ثبات یا بیثباتی رفتاریشان.
وقتی عجلهای برای نزدیک شدن نداریم، وقتی سریع صمیمی نمیشویم و وقتی مدام دنبال معنا دادن به هر حرکت کوچک نیستیم، فرصت میدهیم حقیقت خودش را آشکار کند. آدمها بالاخره خودشان را لو میدهند؛ نه با حرف، بلکه با تکرار رفتار.
تفاوت تصور با واقعیت
بزرگترین اشتباه عاطفی ما این است که به پتانسیل آدمها دل میبندیم، نه به واقعیت فعلیشان. اینکه «میتواند» بهتر باشد، مسئولیت ما نیست. تنها چیزی که باید ببینیم این است که «الان» چگونه رفتار میکند، چقدر قابل اعتماد است و آیا حرف و عملش همراستا هستند یا نه.
مشاهده آگاهانه یعنی بدون قضاوت زودهنگام، اما با چشم باز. یعنی شنیدن حرفها، اما باور کردن رفتارها. یعنی فهمیدن این نکته ساده که آدم درست، نیازی به توجیه ندارد.
جمعبندی
سکوت کردن، عقبنشینی نیست؛ یک انتخاب هوشمندانه است. وقتی بهجای ساختن تصویر، اجازه میدهیم آدمها خودشان را نشان بدهند، کمتر دلزده میشویم، کمتر آسیب میبینیم و انتخابهای بالغتری میکنیم. گاهی بهترین کاری که میشود کرد این است: آرام بایستیم، نگاه کنیم و اجازه بدهیم حقیقت، خودش حرف بزند.
منبع: medium












