از وزیر تا وزیر

ایرنا شنبه 03 مهر 1400 - 11:37
تهران- ایرنا- در تاریخ ایرانِ اسلامی در عهد سلسله‌های حکومتی گوناگون همواره وزیران نامداری در دستگاه حکومت خدمت می‌کرده‌اند که افزون بر وزارت، در حوزۀ ادب و دانش نیز جزو بزرگان و مفاخر سرزمین ایران بوده‌اند؛ وزیرانی که هریک سرنوشتی گوناگون یافته‌اند.
از وزیر تا وزیر

واژۀ «وزیر» یکی از کلمه‌های آشنا و پُرتکرار برای گوش و زبان فارسی‌زبانان است. این واژه که امروز با واژه‌هایی چون «حکومت»، «دولت» و «سیاست» پیوندی ناگسستنی یافته، در روزگاران گذشته نیز هم در زبان فارسی و هم در زبان عربی کاربرد فراوان داشته است. البته در دوره‌های پیش از این تاریخ ایران، واژه‌های دیگری نیز هم‌معنی و مترادف با وزیر، رایج بوده است. از جملۀ این کلمه‌ها می‌توان به «صدر» اشاره کرد که حضورِ امروزیِ خود را همچنان در قالب ترکیب «صدر اعظم» در ادبیات سیاسی دنیای کنونی حفظ کرده است. واژه‌های «دستور» و «خواجه» نیز در دوره‌های گذشته در معنی وزیر به کار رفته است.

آنچه در این شماره از «قصه‌های واژه‌ها» از نظر خواهد گذشت، بررسی سرگذشت واژۀ «وزیر» است. اینکه اصل این واژه به چه معنایی است و از چه زبانی برآمده است و نیز یادکرد شماری از وزیران نامدارِ تاریخ ایران‌زمین، مطالبی است که در بازخوانی قصه‌های شکل‌گرفته دور و بر واژۀ وزیر بدان‌ها پرداخته شده است.  

واژۀ وزیر پارسی است یا عربی؟

اگر به مدخل «وزیر» در لغت‌نامۀ دهخدا رجوع کنیم، این معناها را برای این واژه خواهیم یافت: «معاون. هم‌پشت و مددکار. هم‌نشینِ خاص پادشاه که مشیر تدبیر و ظهیرِ سَریر باشد و تحمل بارِ گران مملکت نماید. آن‌که در برداشتنِ بار شخصی شریک باشد. کسی که در ادارۀ کار مُلک شاه را یاری کند. دستور». [۱]

در این لغت‌نامه برای خاستگاه این واژه چند دیدگاه مطرح شده است، ازجمله اینکه وزیر، کلمه‌ای است عربی که دربارۀ ریشه و اشتقاقش اختلاف نظر وجود دارد. ابن‌ خَلَکان، فقیه و ادیب نامدار سدۀ هفتم هجری و صاحب کتاب معروف «وفیات الاعیان»، آورده است که گروهی همچون ابن قُتَیبۀ دینوری، ادیب بزرگ سدۀ سوم هجری، معتقدند که «وزیر» برگرفته از «وِزر» است و وِزر به معنی حمل و بار؛ و وزیر را از آنجایی‌که بار اصلی حکومت بر دوش او است، به این نام خوانند. طبق رای ابن خلکان، گروهی دیگر نیز مانند ابواسحاق ابراهیم زُجاج که از نحوشناسان سدۀ سوم و اوایل سدۀ چهارم هجری بوده است، بر این باورند که لفظ وزیر از «وَزر» به معنی ریسمان و حبلی که برای رهایی از هلاک بدان چنگ زنند، مشتق شده است. این را نیز باید اشاره کرد که یکی از معانی وَزَر، پناه‌گاه و کوه بلند است و این معنا نیز شاید در شکل‌گیری واژۀ وزیر مؤثر بوده باشد.

افزون بر اینها، در لغت‌نامۀ دهخدا به دیدگاهی دیگر نیز دربارۀ اصلِ واژۀ وزیر اشاره شده است؛ دیدگاهی که اصل این کلمه را از زبان اوستایی یا پهلوی می‌داند. مرحوم استاد ابراهیم پورداوود، اوستاپژوه بزرگ هم‌روزگارمان در توضیح‌های خویش در «خرده اوستا»، شرح داده که واژۀ وزیر، عربی‌شدۀ «وِیچیرَ» اوستایی است که به معنی فتوادهنده می‌باشد و «در فرهنگ‌ها لغات وجر، وجرش و وجرکر به معانی گزاره یا گزارش (شرح و تفسیر) و فتوی و دستور و فتوی‌دهنده یا مفتی ضبط شده و با [حرف] «چ» نیز آمده است». [۲]

از وزیر تا وزیر
آرتور کریسیتن‌سن

آرتور کریستین‌سن نیز در کتاب «ایران در زمان ساسانیان» آورده است که در عهد هخامنشیان وزیر بزرگ یا صدر اعظم را «هزارپتی» (Hazarapati) یعنی رییس فوج هزار نفره از لشکریان، می‌گفته‌اند. این کلمه در دوره‌های بعد به صورت‌های «هزارپذ» و «هزارپت» تغییرکرد. به نوشتۀ کریستین‌سن، این عنوان «در زمان سلطنت اشکانیان باقی ماند و به عهد ساسانیان رسید. ارامنه وزیر اعظم ایران را «هزرپت درن اریتس» (Ariats Hazarapat dran) خوانده‌اند و در نامه‌ای که به مهرنرسه، صدراعظم یزدگرد دوم، نوشته‌اند، او را «هزارپت ایران و انیران» [۳] گفته‌اند و همین وزیر، وقتی که به ارمنیان نامه نوشته بود، خود را «وزرگ فرمذار ایران و انیران» معرفی کرده بود...». [۴]

ابن خلدون نیز دربارۀ واژۀ وزیر معتقد است که این واژه بر معنای «یاری» استوار است. او در فصل سی و چهارم از «مقدمه» نوشته است که واژۀ وزارت «یا از «موازرت» به معنی معاونت؛ و یا از «وزر» به معنی سنگینی مأخوذ است و گویی وزیر با اعمال خویش سنگینی‌های کار سلطنت را بر دوش می‌گیرد و آن هم به معاونت و یاری مطلق بازمی‌گردد...». [۵]

از وزیر تا وزیر

ابن خلدون در ادامه اما چهار نیازمندی و کار مهم را برای سلطان برشمرده و یادآور شده که بارِ برآورده‌کردن و سامان‌دادنِ مورد نخست از آن چهار نیازِ مهم سلطان، بر دوش «وزیر» بوده است. آن چهار مهم عبارت بوده است از امور مربوط به کشورستانی و کشورداری و جنگ و دفاع (وظیفۀ وزیر)؛ نامه‌نگاری‌های حکومتی؛ امور مالی و عایدات؛ و تشریفاتِ بارگاه پادشاه. [۶]

البته این را باید افزود که مراد از وزیر در آنچه ابن‌خلدون گفته، همان منصبی است که با عنوان‌های وزیر اعظم، رییس الوزرا، نخست‌وزیر، صدراعظم یا معاون اول رییس جمهور می‌شناسیم.

واژۀ وزیر در قرآن کریم

واژۀ وزیر دو بار در قرآن کریم آمده است و هر دو بار نیز این واژه در حق حضرت هارون (ع)، برادر حضرت موسی کلیم الله (ع)، بیان شده است؛ یک بار در سورۀ مبارک طه (آیۀ ۲۹) و دیگر بار در سورۀ مبارک فرقان (آیۀ ۳۵).

در آیه‌های ۲۴ به بعد سورۀ مبارک طه، آن‌گاه که خداوند متعال حضرت موسی (ع) را برای هدایت فرعونیان مأمور می‌کند و می‌فرماید «اِذهَب إِلَی فِرعَونَ إِنَّهُ طَغَی: به سوی فرعون برو؛ زیرا او [در برابر خدا] سرکشی کرده است (۲۴)»؛ حضرت موسی (ع) خطاب به خداوند عرض می‌کند که «پروردگارا، سینه‌ام را [برای تحمل این وظیفۀ سنگین] گشاده گردان (۲۵) و کارم را برایم آسان ساز (۲۶) و گرهی را [که مانع روان سخن گفتنِ من است] از زبانم بگشای (۲۷) تا سخنم را بفهمند (۲۸) وَاجعَل لِی وَزِیرًا مِن أَهلِی: و از خانواده‌ام دستیاری برایم قرار ده؛ (۲۹) هارون، برادرم را؛ (۳۰) پشتم را به او محکم کن (۳۱) و او را در کارم شریک گردان (۳۲) تا تو را [در میان مشرکان از داشتن شریک] بسیار و فراوان تنزیه کنیم (۳۳) و بسیار به یادت باشیم؛ (۳۴) بی‌تردید تو به ما بینایی. (۳۵) خدا فرمود: ای موسی، ب

منبع خبر "ایرنا" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.