ز حد گذشت جدائی ( عبید زاکانی )

بیتوته پنج شنبه 01 دی 1401 - 19:26


دیوان اشعار عبید زاکانی

 

 

ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا

بیا که موسم عیشست و آشتی و صفا

لبت به خون دل عاشقان خطی دارد

غبار چیست دگر باره در میانهٔ ما

مرا دو چشم تو انداخت در بلای سیاه

و گرنه من که و مستی و عاشقی ز کجا

کجا کسیکه از آن چشم ترک وا پرسد

که عقل و هوش جهانی چرا کنی یغما

ز زلف و خال تو دل را خلاص ممکن نیست

که زنگیان سیاهش نمی‌کنند رها

دلم ز جعد تو سودائی و پریشانست

بلی همیشه پریشانی آورد سودا

عبید وصف دهان و لب تو میگوید

ببین که فکر چه باریک و نازکست او را

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

منبع خبر "بیتوته" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.