به گزارش ایرنا در تقویم ایرانی دوازدهمین روز ابتدای سال مصادف با روز جمهوری اسلامی و مترادف با رای آری نود و هشت درصدی مردمان ایرانزمین به تاسیس نظام جمهوری اسلامی در جغرافیای ایران به سال ۱۳۵۸ است. این که تنها پنجاه روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ نوع نظام سیاسی جایگزین، به آرای عمومی سپرده میشود، نمایانگر تام برآمدن شیوه ای نو در حکمرانی جغرافیای ایل و آل سالار و مشتهر به حضور نظامیان و کودتا بود.
در همان حول و حوش پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ژنرال ضیالحق در پاکستان با کودتای نظامی، دولت قانونی ذوالفقار علی بوتو را واژگون و خودش را دربند کرد. خانم نصرت بیگم و خاندان بوتو همان روزهای ابتدایی انقلاب به ایران آمده بودند تا مگر با وساطت سران انقلاب جان نخست وزیر دربند را نجات دهند که افاقه نکرد و ضیاالحق جان او را ستاند. در ترکیه نیز کودتاهای مکرر نظامی در آن حوالی عیانتر از آن است که نیازی به فریاد آوردن داشته باشد.
از دیگر سلوک حکم و ملکداری در منطقه سخنی نمیتوان گفت که محتوای عشیره ای-کورشو-دورشوی آنها تا امروز هم برقرار است و جامههای نو نتوانسته اندام کهن را رفو کرده در قالب نو بر اذهان غالب کند. اما نهایت این نوشتار پرداختن به تاثیر دوازدهم فروردین در تقویم خورشیدی بر کنشهای سیاست خارجی تهران و تاثرات ماندگار منطقه خاورمیانه و جهان از طلیعه انقلاب اسلامی ایران است.
-از اولین اقدامات در ماههای ابتدایی برقراری جمهوری اسلامی ایران خروج رسمی از وابستگی و عامل سیاستهای غرب و به طور مشخص ایالات متحده آمریکا در منطقه بود که توسط دولت موقت انقلاب اسلامی و در تطابق با قاعده نفی سلطهگری و سلطهپذیری صورت گرفت. خروج از پیمان سنتو در ۲۸ روزگی تولد انقلاب اسلامی حکایت از آن داشت که تهران دیگر عمل فعل هیچ ابرقدرتی نخواهد بود و در هیچ مداری از اقطاب آن روز گیتی و پس از آن نبوده و نخواهد بود.
علی رغم ادعای سیاست مستقل ملی در دهه پایانی حکومت پهلوی دوم شاهد تبعیت، تقلید و تقید در سرخطهای سیاست خارجی از خواست و برخواست واشنگتن در سیاست خارجی در آن دوره خاص بودیم. این که برقراری رابطه ایران با چین پس از برقراری رابطه واشنگتن –پکن با واسطه دیپلماسی پینگ پونگ هنری کسینجر وزیر خارجه وقت ایالات متحده صورت میگیرد، خود آینه ای تمام نما از استقلال ادعایی است!.
انقلاب اسلامی به معنای واقعی کلمه سیاست خارجی را ملی کرد و تمام تصمیمات بر مبنای آرمان و مصلحت در تهران اتخاذ گشته و میشود. اردشیر زاهدی داماد و آخرین سفیر پادشاه پهلوی در واشنگتن در گفت و گوی رادیویی عنوان میکند که در بحبوحه راهپیماییهای منتج به انقلاب اسلامی در سفر به تهران به دیدار شاه میرود و خواهان اشد برخورد و قطعیت تصمیم میشود و پاسخ می شنود که باید ببیند سفرای لندن و واشنگتن چه میگویند! زاهدی می گوید در همان مکالمه دانست که کار پدر زن سابق و صاحبکار آن روزش تمام شده است.
- تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی دستگاه سیاست خارجی در تیول خانوادههای متنفذ و هزار فامیل معروف ایران قرار داشت. همان ترکیب درهم تنیدهای که هر موهبت و منصبی را در ایران بلع میکرد و مانع اساسی در راه هر گشایشی برای جمهور مردم گردیده بود.
این ترکیب چنان دامنگیر شده بود که زمانی ایالات متحده هم کمکهای ذیل اصل چهار ترومن را منوط به مبارزه با اژدهای هفت سر هزار فامیل و اشرافیت دست دراز برجای مانده از قجر و متداوم در عصر پدر و پسر پهلوی نموده بود (کار تا آنجا بالا گرفت که واشنگتن چاره را در حمایت از یک نظامی چون رزمآرا دید و بعدتر نظامیان چون بختیار هم سعی در قبولاندن خود به اهالی کاخ سفید به عنوان پادزهر هزارفامیل داشتند).
به گواه کتابها و اسناد وزارت خارجه تا طلیعه انقلاب، ملک طلق این قبیل افراد بود، مگر معدودی از جوانان با استعداد در ردههای پایین امکان حضور در این عرصه حساس برای مردمان عادی وجود نداشت. مشتی از خروار این که سفیر دولت شاهنشاهی در آلمان غربی خلیل خان اسفندیاری پدر همسر دوم پادشاه بود که از فرط بیکارگی و بطالت محمدرضا پهلوی از او خواسته بود گاهی تلکسی به تهران مخابره کند تا بدانند نامبرده در قید حیات است!. انقلاب اسلامی اما دربهای وزارت خارجه را به روی مردم گشود تا دالانهای تنگ اختصاصی به روی صاحبان اصلی مملکت گشوده شود. وزارت خارجه به نسبت پرسنلش بیشترین تعداد شهدا و جانبازان را در میان دستگاههای دولتی تقدیم کشور کرده است و این خود معنایی غیر از حضور تمام قد در دشوار و ممتنعهای کشور و در کنار مردم بودن ندارد.
- پیروی و در مدار بودن هرگز شانیتی درخور برای یک ملت تاریخی و مدعی در بر نخواهد داشت. سرزمینی که در همه اعصار مدعای پیش قراولی و بسترسازی برای جریان زلال تفکر و سیاست در پهنه گیتی داشته است احصا در مدار عضوی آرام و رام از مدار سیاست غرب آورده ای در حد سرشکستگی به همراه دارد.
این که به فرموده پیمان سعدآباد (۱۳۱۶) منعقد شود و حقوق ایران در اروندرود به خواهش نوری سعید (نخست وزیر دولت پادشاهی عراق) نادیده انگاشته شود و بعدتر بحرین به سهولت لوطی خور گردد، حکایت از همان تفکر چشم به لبان قافلهسالار داشتن است و انقلاب اسلامی این ضایعه را تمامی از میان برد تا تمام تصمیمات حتی آنان که قابل خدشه و تامل اند یگانه در تهران اتخاذ شوند.
دشمن و مخالف هم اگر به قدر ارزنی بر ترازوی عدالت نشسته باشد، نمیتواند انکار کند که با شکل گیری انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی اصل استقلال و شانیت به سیاست خارجی ایران بازگشته است. همسایگان و دیگر کشورها نیز میدانند برای مواجهه، مراوده یا هر سلک رابطه با تهران تنها باید به تهران سفر کنند و کشور به مدد مردمسالاری دینی و احراز خواست عموم در سیاست خارجی دارای قدرت نرم و سخت قابل اعتنایی است که نه دیکته گویی سلطه گر است و نه انشانویسی بیاراده. این دست آورد در جغرافیای سیاسی-تاریخی ۱۹۷۹ خاورمیانه بینظیر است.
کارشناس روابط بین الملل