عصر ایران- چارلز داروین در ۱۲ فوریهٔ ۱۸۰۹ در شهر شروزبری انگلستان به دنیا آمد. خانوادهٔ او از طبقهٔ متوسط بالای جامعه بودند و در عین حال علاقهٔ شدیدی به علم و پزشکی داشتند.
پدرش، رابرت داروین، پزشک بود و مادرش، سوزانا، زنی با ذهن روشن و اهل مطالعه، که محیط خانه را به مکانی سرشار از یادگیری و پرسشگری تبدیل کرده بود.
داروین دومین فرزند خانواده بود و از همان کودکی کنجکاوی و علاقهٔ عجیبی به طبیعت نشان داد. او ساعتها در حیاط و اطراف شهر کوچک شروزبری میگشت، حشرات، گیاهان و سنگها را جمع میکرد و از پدر و برادرانش میخواست تا دربارهٔ آنها توضیح دهند.
تحصیلات ابتدایی داروین در مدرسهای محلی آغاز شد، اما او در دروس رسمی چندان موفق نبود و بیشتر شیفتهٔ مشاهدات طبیعی بود تا حفظ کردن فرمولها.
پدرش ابتدا او را به پزشکی فرستاد، اما چارلز تحمل دیدن جراحی و درد بیماران را نداشت و تحصیل در پزشکی را رها کرد. بعدها، همین تجربه به او فهماند که مسیر علمی او با آزمایشگاه پزشکی متفاوت است و او باید طبیعت را خودش بکاود و از نزدیک مشاهده کند.

پس از ترک پزشکی، داروین به دانشگاه کمبریج رفت تا کشیش شود و تحصیلات مذهبی را بگذراند. در کمبریج بود که علاقهٔ او به طبیعتشناسی و جمعآوری نمونههای گیاهی و حیوانی جدیتر شد. استادان و دوستانش، بهویژه جان هریس و ویلیام هیوز، او را تشویق میکردند تا در کنار درسهای دینی، به مطالعهٔ طبیعت نیز بپردازد. چارلز وقت خود را در باغها و اطراف رودخانهها میگذراند و انواع پرندگان، حشرات و گیاهان را مطالعه میکرد.
در همین دوران، داروین با اصول طبقهبندی و شناسایی گونهها آشنا شد و توانست تواناییهای علمی خود را در مشاهدۀ دقیق، ثبت دقیق نمونهها و یادداشتبرداری تقویت کند.
او میدانست که طبیعت رازهایی دارد که فقط از راه دقت و پشتکار آشکار میشوند، نه از طریق حدس و گمان یا حفظ کردن کتابها. این روحیهٔ دقیق و منظّم بعدها در سفرهایش به سواحل آمریکای جنوبی و جزایر گالاپاگوس، ستون اصلی پژوهش او شد.

نقطهٔ عطف زندگی داروین، سفر پنجساله با کشتی تحقیقاتی بیگل بود که از سال ۱۸۳۱ آغاز شد. در طول این سفر، داروین نقش طبیعیدان کشتی را بر عهده داشت و مسؤول جمعآوری نمونههای گیاهی، جانوری و سنگشناسی بود. او در سواحل برزیل، آرژانتین، شیلی و جزایر گالاپاگوس به بررسی دقیق تنوع گونهها پرداخت.
این سفر او را با پرسشی بنیادی مواجه کرد: چرا گونهها تفاوت دارند؟ چرا برخی گونهها فقط در یک جزیره یافت میشوند و نه در جزیرهٔ دیگر؟ داروین با جمعآوری صدها نمونه و مشاهده رفتار حیوانات و رشد گیاهان، به تدریج به این نتیجه رسید که تنوع و سازگاری موجودات با محیط، تصادفی نیست، بلکه نتیجهٔ فرایندی طبیعی است. جزایر گالاپاگوس برای او کتابی زنده بود؛ انواع بالها و شکلهای منقار پرندگان نشان میدادند که گونهها با محیط خود سازگار شدهاند.
پس از بازگشت از سفر بیگل در سال ۱۸۳۶، داروین تحقیقات خود را در انگلستان ادامه داد. او نمونهها و یادداشتهایش را مرتب کرد، آزمایشهای میدانی بیشتری انجام داد و با سایر دانشمندان برجستهٔ زمان، مانند جان هریس و جوزف هوک، مشورت کرد. او متوجه شد که ویژگیهای مفید برای بقا، در نسل بعد منتقل میشوند و در طول زمان باعث تحول گونهها میشوند.
این ایده بعدها به نظریهٔ «انتخاب طبیعی» منجر شد؛ ایدهای که قلب تحول زیستی را شکل میدهد. داروین میدانست چنین ادعایی بحثبرانگیز خواهد بود، چرا که با دیدگاههای مذهبی و علمی زمانه در تضاد بود. اما او به دقت شواهد و مثالها را جمعآوری کرد. از جمعآوری فسیلها گرفته تا بررسی شکل بدن پرندگان و خزندگان، همهٔ مدارک به یک نتیجهٔ واحد اشاره داشت: گونهها ثابت نیستند و تحول تدریجی نتیجهٔ قوانین طبیعی است.

داروین حدود دو دهه برای تدوین و آمادهسازی شواهد کار کرد و در سال ۱۸۵۹ کتاب معروف خود، «منشأ انواع» را منتشر کرد. این کتاب نه تنها یک اثر علمی، بلکه انقلابی در تاریخ تفکر بشر بود.
گزاره یا مدعای داروین دایر بر این که فرایند انتخاب طبیعی و تغییر تدریجی گونهها، نیازی به دخالت مستقیم قدرتی ماوراءالطبیعه ندارد واکنشهایی شدید و متنوع در پی داشت.
بسیاری از دانشمندان جدیدترین شواهد را ستودند و برخی دیگر، بهخصوص مُبلّغان مذهبی، نظریهٔ او را محکوم کردند. اما هیچکس نتوانست شواهد تجربی گستردهٔ داروین را نادیده بگیرد. به مرور، نظریهٔ انتخاب طبیعی به ستون زیستشناسی مدرن تبدیل شد و راه را برای درک ژنتیک، اکولوژی و تکامل گونهها باز کرد.

داروین نه تنها دانشمندی برجسته بود، بلکه پدری دلسوز و همسری مهربان نیز بود. او در سال ۱۸۳۹ با امیلی وِجوود ازدواج کرد و حاصل زندگی مشترکشان 10 فرزند بود. خانواده برای او نه تنها پشتیبانی احساسی، بلکه محرکی برای آرامش و تمرکز علمی نیز بودند. بسیاری از یادداشتها و آزمایشهای او در کنار همسر و فرزندانش انجام شد و امیلی با صبر و حوصله نقش مهمی در نظم دادن به کارهای او داشت.
روش علمی داروین بر دقت، مشاهده مستمر، ثبت دقیق دادهها و آزمون مداوم فرضیات متکی بود.
او هیچگاه نظریهای را بدون شواهد محکم منتشر نمیکرد و تمام نمونهها، یادداشتها و نقشهها تا سالها قبل از انتشار کتاب، بهدقت بررسی شدند. همین روش، او را به الگویی برای نسلهای بعدی دانشمندان تبدیل کرد و باعث شد نظریهاش، با وجود مخالفتهای اولیه، اعتبار علمی بیچون و چرا پیدا کند.
علاوه بر سفر با کشتی بیگل، داروین بارها به مکانهای مختلف اروپا سفر کرد و با گیاهشناسان و جانورشناسان دیگر مشورت کرد.
او آزمایشهای باغبانی انجام داد، اثرات پرورش مصنوعی را بررسی و دادههای جمعآوریشده را با دقت در دفترهایش ثبت کرد. این دادهها به او کمک کردند تا رابطهٔ بین محیط، سازگاری و تغییر نسلها را بهتر درک کند.
یکی از مهمترین جنبههای کار داروین، ادغام دادههای متنوع از زمینشناسی، زیستشناسی و فسیلها بود. او نشان داد فسیلها، نه آثاری عادی و اتفاقی، بلکه مدارکی از تحول تدریجی گونهها هستند. مطالعهٔ سنگها و لایههای زمینشناسی، توانست زمان طولانی تکامل را برایش روشن کند و این باعث شد نظریهٔ او از صرف یک حدس به علمی کمّی و مستند تبدیل شود.
داروین در سال ۱۸۸۲ درگذشت، اما میراث او تا امروز زنده مانده است. نظریهٔ انتخاب طبیعی اساس زیستشناسی مدرن را تشکیل میدهد و مسیر پژوهشهای ژنتیک، اکولوژی، پزشکی و حتی علوم اجتماعی را شکل داده است. افکار او دربارهٔ تنوع و تحول گونهها، به انسان آموخت زندگی نه ایستا است و نه ثابت، بلکه نتیجهٔ فرایندهای پیچیدهٔ طبیعی و تعاملی است که میلیونها سال طول کشیدهاند.
شخصیت داروین، با فروتنی، نظم و علاقهٔ بیپایان به مشاهده و درک جهان، الگویی برای دانشمندان بعدی شد.
او نشان داد علم واقعی نه نتیجهٔ شهرت یا قدرت، بلکه حاصل دقت، صبر، پرسشگری و ایمان به شواهد است. زندگی او ترکیبی از سفر، مشاهدات دقیق و تعهد به حقیقت بود و همین ویژگیها او را به یکی از تأثیرگذارترین چهرههای تاریخ علم تبدیل کرد.